ضمیمه ۲ – نگاهی به فیزیک کوانتومی و نقد چند نظریه پرداز کوانتومی

========= ۸ -مناظره با رضا اصغر زاده — بخش هشتم ======

جمشید فام Jamshid Fam:

قسمت دوم
ب) نگاهی به «واقعیت عینی» در پرتو علم ناکامل «کوانتوم مکانیک» 

 ۱ – فیزیک یا مکانیک کوانتومی Quantum-Mechanics در یک نگاه عمومی و پایه ای:
فیزیک کوانتوم در مشاهده از رفتار غیر قابل پیشبینی٬ بواسطه «عدم قطعیت» هایی که ذراتی چون الکترون ها و کلاً کوچکترین بسته های شناخته شده از دنیای مادی و عینی خارج از ذهن ما (ازجمله انواع انرژی و مواد جرم دار) از وجود «ذره-موج * Wave-Particle» ها٬ از خود نشان می دهند٬ طرح و شکل گرفت. مکانیک کوانتومی٬ به این ترتیب در نیمه اول قرن پیش (قرن ۲۰)٬ خود حوزه ای از پدیده های مادون مقیاس اتمی و نیز در ماوراء مقیاس های کهکشانی٬ موضوع مطالعه قرار گرفتند. هر دو این عرصه های بسیار کوچک و بسیار بزرگ٬ از حوزه تجربه مستقیم بشر در طول تکامل بیولوژیکی خود بسیار فاصله دارند. بنابراین٬ مشاهدات و دریافت های اولیه و حتی هنوز تا کنون از نحوه رفتار «ذره-موج» ها در مقایسه با دنیای تجربی ما بسیار عجیب و غریب می باشند.
* {این بعد از مناظره اضافه شده است:  اطلاق«ذره-موج»٬ به مثابه یک حالت دوگانه ذاتی٬ به موجودیت های مادون اتمی همچون انواع نور و اشعه ها٬ خود بواسطه همین مشاهده تجربی از پیدایش طیف های احتمالی بوده است. که حاکی از حالت «موج»ی در عین وجود عملکرد «ذره» ایی از موجودیت در سطح کوانتومی می باشد. جون ۲۰۱۷}
به عنوان مثال اگر شما و دوست شما٬ باهم یا جدا جدا هرکدام یک تیر را از کمانی رها کنید٬ با فرض یکسان بودن مجموع برآیند نیروهای دخیل (از جمله قدرت بازوان شما و خود کمانه٬ به اضافه نیروی خلاف جریان هوا که اصطهکاک ایجاد می کند٬ و وزن تیر و غیره)٬ و همچنین جهت و زاویه حرکت٬ هر دو تیرها همیشه و به دقت کامل به یک هدف معین برخورد خواهند کرد.
در دنیا یا «حوزه مکانیک کوانتوم» اما چنین نیست. یعنی اگر یک بسته «ذره-موج» با انرژی و دیگر مختصات موقعیتی و حرکتی (angular momentum) یکسان را ردیابی کنید٬ می بینید که برخلاف دنیای تجربی ما٬ آن واحد دقیقاً به یک نقطه معین فضایی (در اشل خودش)٬ تعلق نخواهد داشت! بلکه به طور تجربی دریافت شده است که همواره یک محدوده معین فضایی است که احتمال دارد در جایی از آن محدوده اصابت کند یا قرار گیرد. این محدوده احتمالی مثل شکلهای بزرگ و کوچکتر٬ حاصل از تداخل دایره ها یا بیضی هایی بایکدیگر٬ می باشند. در میان این محدوده ها٬ آنها که بزرگتر هستند٬ به معنی احتمال بیشتر از بودن آن «ذره-موج» رها شده٬ در آن محدوده ها می باشند.
دقت شود که احتمال وجود یک شعاع نوری یا اشعه معینی در یک طیف فضایی را با اینکه آن ذره-موج در عین حال هم اینجا و هم آنجا واقعاً هست٬ اشتباه گرفته نشود. یعنی یک بسته معین در حرکت خود بالاخره در هر لحظه یک جا است. اینطور نیست که یکباره هزارها و بلکه میلیونها می شود و درعین حال در همه آن محدوده پخش می شود! این اشتباه رایج از آنجا شکل می گیرد که مثلاً ما یک الکترون معین دور یک هسته معین (فرضاً در اتم هیدروژن سبک)٬ را اگر نگاه کنیم٬ مشاهده می کنیم که یک ابر الکترونی دور هسته اش شکل گرفته می شود. این پدیده که برخلاف مثلاً گردش زمین دور خورشید یا ماه دور زمین که عموماً از یک مدل مدور پیروی می کنند٬ در آنجا به واسطه «عدم قطعیت» برای ما٬ در یک مسیر نا سازگار از مسیر قبلی (اما به هر حال همیشه در یک طیف احتمالی خاص) طی می شود. و چون سرعت بسیار بالا است و فاصله خیلی کوتاه٬ در نتیجه بصورت یک ابر الکترونی برای ما مشاهده کنندگان ظاهر می شود. به همین ترتیب هم اگر یک بمباران اشعه ای توسط یک مجموعه «ذره-موج»ها در یک مسیر دقیقاً معین به سوی یک هدف معین صورت گیرد٬ هرکدام در جایی در آن طیف احتمالی فرود می آیند. در نتیجه برای ما که مشاهده می کنیم٬ بصورت یک طیف ابر گونه در حوالی آن هدف اولیه ظاهر می شوند. درحالیکه در دنیای تجربی مستقیم ما این مسلسل اگر گلوله ها را همواره در یک جهت بفرستد٬ همه آنها در همه حال به یک نقطه اصابت خواهند کرد.
برای همین هم در استخراج نتایج عملی در قالب تکنولوژی های بسیر پیشرفته اخیر (که مثلاً برای ساختن کامپیوترهای سوپر سریع اکنون در آستانه اعلام وجود میباشد)٬ در محاسبات ریاضی٬ همه احتمالات را باهم درنظر می گیرند. یعنی اگر ما مانند «شیر یا خط» در بازی سکه ای٬ بطور واقعی تنها یک احتمال صفر(0) و یک احتمال یک (1) داشته باشیم٬ برای استخراج نتیجه عملی بیشتر برای منظور های تجربی ما٬ در محاسبات ریاضی٬ احتمال فرضی هم یک و هم صفر باهم (0 & 1) را نیز ملحوظ می دارند (یعنی شامل می گردانند). برای همین هم دستاورد های عملی از دانش ناکامل کوانتوم فیزیک٬ از خود نظریه های گوناگونش٬ بسیار بیشتر سبقت گرفته و مورد اهمیتی بسیار بیشتری پیدا کرده است!

حالا چرا پدیده ها در این حیطه چنین رفتاری دارند٬ علم کوانتوم هنوز نمی داند. اینیشتین با یک فیزیک دان دیگر تلاش کردند پاسخی به آن بدهند. به این ترتیب که «تئوری جفت های گرفتار از راه دور entanglement of long distance Theory» را برای این حالت که به «عملکرد شبح وار spooky action at a distance» توصیف شد٬ ارائه دادند. این فرضیه در زمان خود و تا همین اواخر هیچ مبنای تجربی در اثبات آن یا نزدیک شده به توضیح کلیت رفتاری در این حوزه نداشت.
جدیداً (فکر کنم در اواخر ۲۰۱۶) در آزمایشگاهی در یک دانشگاه آمریکایی٬ معلوم شد که رفتار متقابل میان جفت های الکترونیکی واقعاً وجود دارد. منتها نه از راه های بسیار دور که اینیشتین فکر می کرد. بلکه در راه های بسیار نزدیک میان جفت های گرفتار با یکدیگر که در سطح آزمایشگاهی از یک منبع ساطع گردیده اند٬ بوده است. این پدیده حداقل ثابت می کند که رفتار عجیب که ابرهای احتمالی را بوجود می آورد٬ می تواند به واسطه چنین اثر متقابل و دیالکتیکی میان خود الکترون ها و ذره-موج ها باشد.
در پرتو این تجربه٬ آن اثر «شبح وار» در واقع محو می شود و جای خود را به توضیح مشخصی میدهد.

نتیجه اینکه «اصل عدم قطعیت» در واقع اصلی «تجربی» و نه واقعاً یک «اصل» درونی می تواند باشد. با این حال همانطور که فوقاً ذکر کردم٬ علم کوانتوم علیرغم «ناکامل» بودن ذاتی تئوریک خود٬ به دستاورد های عملی بزرگی دست یافته است. من و شما٬ دنیای فعلی که اسباب و وسايل الکترونیکی از کامپیوترها و موبایل های هوشمند بگیر تا دستگاه های پیشرفته فضایی و تا تکنولوژی مدیکال برای درمان بیماری ها و کلاً دنیای اطلاعات و انفرماتیک٬ از سر و کول جامعه بالا و پائین می روند٬ را بدون استخراج عملی از نیروهای موجود در این دنیای مادون اتمی٬ نمی توانستیم تجربه کرده و یا شاهد باشیم.

Quantum Mechanics and related pictures: Atomic and sub-atomics facts and theories. Einstein & S. Hawkins comments on this field. plus brain’s neurones, elementary substances and micro & macro worlds. Electron clouds in different model and possibilities. Chemical structures & Quarks in protons, as well as Models of our universe structure and subjective quantum models suggested… and related giant human’s technologies.

قسمت سوم
در هر حال٬ من البته نمی خواهم در این سطح مناظره ای وارد جزئیات تحلیلی٬ نظریات گوناگون و یا تاریخ تحولی علم در این شاخه بشوم. بنابراین با شامل کردن چند مورد اطلاعاتی در زیر که دانستنش ممکن است به بحث ما بیشتر کمک کند٬ برمی گردم سر اصل بحث مورد مجادله خود.

ه۱-۲- «ذره-موج Wave-Particle» اشاره به وجود کوچکترین ذرات بنیادی٬ همچون الکترون٬ فوتون٬ کوارک ها Quarks (که هسته اتم ها یعنی پروتون و نوترون از آنها ساخته شده اند)٬ دارد. علت بیان آنها به «ذره-موج» به خاطر واقعیت وجودی آنها به مثابه یک پدیده دوگانه ای که هم مثل ذره عمل میکند و هم در عین حال همچون موج. یعنی در واقع هردو باهم٬ خود یک چیز معین می باشند. به یک معنا می شود گفت که مانند سنتزی است از دوحالت وجودی و ابراز وجودی از ماده در کوچکترین حالتی که بشر فعلا می تواند تشخیص داده و حتی رد یابی اش کند.

ه۲-۲ – «تابع موج Wave function» در کوانتوم مکانیک٬ کمیت متغیری است که به بیان ریاضی مختصات و مشخصات درونی موج از یک ذره را توصیف می کند. اندازه یا ارزش (Value) تابع موج از یک ذره٬ در یک نقطه از فضا و زمان٬ مرتبط به احتمال وجود ذره در آنجا در همان زمان می باشد.
توجه شود٬ برخلاف نظر و «اعتقاد» برخی نظریه پردازان این حوزه کوانتومی٬ «تابع موج» بخودی خود وجودی کوانتومی نیست! در واقع این یک بیان ریاضی از مختصات و ویژگی های (properties) حالت موجی متعلق به هر ذره-موج که واقعیتی عینی است٬ می باشند. به عبارت دیگر هر قالب تئوریک و بیان فرمولی و ریاضی٬ از جمله آنچه که به مقوله کوانتومی «تابع موج» اطلاق می شود٬ در حیطه «علم» و «شناخت» ما از وجودی عینی و خارج از «صورت ذهنی» بیان آنها توسط انسان هوشمند٬ تعریف شده و معنا دارند. نکته بسیار مهم در این است که٬ در مباحث ما٬ طرف یا طرفهای مقابل که مورد نقد من بوده اند٬ این «تابع موج» را به مثابه خود «واقعیت» کوانتومی قلمداد می کنند و به این ترتیب٬ می گویند «بنیاد واقعیت» یک صورت ذهنی است پس همه جهان یک «صورت ذهنی» است!!

ه۳-۲ – «فروپاشی تابع موج Wave function collapse»: فروپاشی تابع موج: این هم یک مشاهده تجربی در دنیایی است که بر سر درش نوشته اند «اصل عدم قطعیت»! و آن به این ترتیب است که “ذره-موج” در حالت و وضعیت معینی یکباره محو می شود و طول موجش هم با آن ظاهراً غیب می شود. چیزی مانند اینکه مثلاً یک تیر که از کمانه اش پرتاپ می شود٬ یکباره گُم می شود. و سپس شما ممکن است ببینید که در یک مسیر دیگر و در جایی دیگر که سازگار با مسیر حرکت قبلی اش نیست٬ ظاهر می گردد!

این پرش و ناسازگاری حرکتی برای ما و به نسبت تجربیات ملموس ما٬ خود دستمایه نظراتی عجیب تر٬ که صادقانه و «بی غل و غش» ترینش می تواند حاصل گیج سری نظری باشد٬ گردیده است. یک موردش را در این بحث جدلی خود داریم که شاید در ادامه٬ مشخص تر به آن بپردازم.

ه۴-۲ – انواع نیروهای کشف و فعلاً وسیعاً تجربه شده در طبیعت تا کنون چهار تا است:

اول٬ نیروی جاذبه که اخیراً معلوم شده است که نتیجه وجود «ذره-موج» بوزون یا هیگز می باشد. عمدتاً به واسطه وجود این نیرو است که اصولاً سیارات٬ ستارگان٬ کهکشانها و ایضاً سیاهچالها به اینگونه شکل گرفته اند.

دوم٬ نیروی الکترو-مغناطیسی است. همان که هم ما الکتریسیته یا انرژی الکتریکی و الکترونی می گیریم و هم قوه مغناطیسی. هردو این نیروها از اثر وجود حرکت الکترون ها مایه می گیرند. به عبارت دیگر یک وجود با دو اثر ابراز وجودی متفاوت می باشد. و این خود حاکی از دیالکتیک وجودی پدیده ذره-موج ها می باشد!

سوم٬ نیروی قوی اتمی. این نیروی بسیار عظیمی است که «کوارک» های درون پروتون را بهم متصل نگه می دارد. با آزاد شدن این نیرو است که انفجار اتمی رخ خواهد داد. فرمول معروف اینیشتین٬ یعنی «E=Mc2»*٬ که رابطه جرم و انرژی نهفته در آنرا نشان می دهد٬ معطوف به این نیروی قوی اتمی می باشد.
*  (E = انرژی٬ M = جرم و c = سرعت نور)

چهارم٬ نیروی ضعیف اتمی یا اثرمتقابل ضعیف اتمی٬ عبارت است از نیرویی در سطح اتمی که باعث تجزیه رادیواکتیو میشود. این نیرو نقش اساسی در شکافت اتمی ایفا می کند.

همچنین اخیراً (August 15, 2016)٬ دانشمندان احتمال وجود نیروی پنجم را داده اند. اسم آن را «نور تاریک Dark Photon» – به این لینک نگاه کنید – گذاشته و (در برخی کاوش های علمی) تخمین می زنند که حدود جرم آن ۳۰ برابر (معادل جنبشی) جرم  نور معمولی باشد! این کشف هنوز (در سطح فرضیه ای علمی و لاجرم) احتمالی٬ هم از اثر وجود دنیای تاریک «سیاه چال black hole» های فضایی (که حدوداً ۸۵٪ از جرم یونورس ما را دارند)٬ اقتباس شده. و هم می تواند همچون روزنه ای (هرچند با نور تاریک و سیاه!!) جهت پاسخ به ناشناخته های این محدوده عظیم فضایی گردد.
این کشف٬ با این واقعیت مشاهده ای تاکنونی که نور وقتی نزدیک این حوزه سیاه چالها می شود٬ یا بصورت «تاج نوری» بالای این حوزه ها در می آیا و یا اگر خیلی نزدیک شود٬ توسط نیروی درون آن بلعیده می شود٬ بسیار سازگاری دارد. یعنی به این خاطر برخلاف بقیه جهان٬ هیچ بخش از امواج نوری نمی تواند در آن حوزه (سیاه چالها) برگشتی داشته باشد. چرا که این «فوتون سیاه» که (معادل جنبشی) جرمش حدود ۳۰ برابر فوتون معمولی است٬ حداقل یک عامل می تواند باشد٬ که اجازه برگشت به نور معمولی را نمی دهد. برای همین هم این محدوده برای ما تاریک و سیاه بنظر می آید!!

========== ۹ -مناظره با رضا اصغرزاده — بخش نهُم ======

جمشید فام Jamshid Fam:

قسمت چهارم
نگاهی به برخی تجربیات علمی و نظریه های جدل برانگیز در حوزه کوانتومی.

در جریان مجادلات تاکنونی چه در قبل و چه در این سلسله مباحث اخیر٬ ایشان از قول «علم کوانتومی» و برخی نظریه پردازان جدید آن به مواردی اشاره کرده یا نقل قول آورده اند که من میتوانم آنها را در دو دسته تز گونه تحویل دهم:

ه ۱ – تاثیر مشاهده گر بر موضوع مورد بررسی 

در اشل کوانتومی٬ مانند «اثر کوانتومی زنون quantum Zeno effect»٬ مشاهده شده است که ما (یعنی کسانی که بر روی این موضوع در سطح آزمایشگاهی و با استفاده از وسايل گوناگون٬ از جمله تابش اشعه های لیزری بر نمونه ها)٬ و تجربیات مستقیم ما در این حوزه (البته در سطح آزمایشگاهی)٬ روی «تابع موج» موضوع٬ اثر دارد. معنایش این است که رفتار «ذره-موج» ها در سطحی که دارند تجربه آزمایشگاهی می شوند٬ بواسطه حضور مشاهده کننده٬ در نوع ابراز وجود موضوعی در سطح کوانتومی خود٬ تاثیر دارد.
از اینجا یا موارد مشابه آن است که مورد اتکاء آقای اصغرزاده٬ قرار میگیرند. این نقل قول با ترجمه آن یکی از آن موارد است: ه

ه «تئوریسین فرانسوی فیزیک کوانتوم برنارد D’Espagnat

The doctrine that the world is made up of objects whose existence is independent of human consciousness turns out to be in conflict with quantum mechanics and with facts established by experiment

تفکر اینکه جهان از اشیایی ساخته شده که وجودشان مستقل از آگاهی انسان است، خلاف مفاهیم مکانیک کوانتمی و دستاوردهای است که بطور تجربی در آزمایشات بدان دست یازیده شده .»ه

به خاطر حساسیت موضوع٬ من البته ترجمه دقیقتری از متن انگلیسی فوق٬ دارم.ه

برنارد د. میگوید: «این تز نظری که جهان از اشیائی که تجربه می شوند مستقل از آگاهی انسان است٬ به اینجا ختم می شود که با مکانیک کوانتوم و با فاکت های بنیاد یافته تجربی اش در تناقض قرار می گیرند. »

ملاحظه من به این دسته از تزها اینگونه است:
اولاً «برنارد د.» کاملاً درست می گوید که تجربه ما (و در واقع بسیار وسیعتر٬ علم تاکنونی ما از جهان پیرامون مان) از اشیاء٬ که مستقل از آگاهی ما می باشند٬ با تجربیات محدود و آزمایشگاهی علم کوانتوم در تناقض است!
خوب وقتی تناقضی در سطح نظری و تجربی ما است٬ چگونه می توان به آن پاسخ داد؟
راهی که آقای اصغرزاده در سازگاری نسبی و البته بسیار محدود با برخی نظریه پردازان این حیطه علمی برگزیده اند اینستکه٬ واقعیت عینی پیرامون ما انسانها را منسوخ اعلام کرده تا به جای آن «واقعیت = صورت ذهنی ما انسانها» را بنشانند!!! این همان جهت گیری «کلی سازی ذهنی» است که به «چرندیات مالیخولیایی» توصیف و در حدی هم نقدش کرده ام.
از طرف دیگر من اما٬ هیچ طرف از واقعیت ها از جمله تا هر سطح که آزمایش های «آزمایشگاهی» نشان می دهند را منسوخ اعلام نمی کنم. در واقع هیچ فرد عاقلی نمی تواند «واقعیت» چیزی که تجربه شده را منسوخ اعلام دارد. اگر آن واقعیت با درک و تئوری ما نمی خواند٬ می توان و باید درک مان را تغییر داده و یا سیقل زنیم و نه برعکس. یعنی٬ چنانچه در هنگام مطالعه و بررسی در حیطه بسیار کوچک های مادون اتمی «کوانتوم فیزیک» (که سرعتهای بسیار بالایی هم دارند)٬ معلوم شود که وجود ما (که البته بکمک واقعیت عظیم تکنولوژیکی مقدور می تواند بشود)٬ در نحوه ابراز وجودی هرآنچه که آنجا است و عمل می کند٬ تاثیر دارد٬ برای من نمی تواند قابل پذیرش نباشد. این همانچیزی است که به غلط «اثر آگاهی ما در آن رفتار» ترجمه و بیان شده است.

در این سطح اما٬ هرچه باشد٬ هر آنچیزی است که موضوع مطالعه ما می باشند. یعنی بالاخره واقعیتی عینی و مستقل از ذهن ما است که مثلا وقتی مورد تجربه مستقیم ما قرار می گیرد٬ در یک کنش متقابل با آنچه که از طرف انسانهای آزمایش کننده است٬ ابراز وجود معینی می یابند. و اگر مشاهده کننده در آن سطح «آزمایشگاهی» نباشد٬ لابد جور دیگر ابراز وجود و رفتار دارند.
شاید آنچه که از طرف حضور ما است٬ در واقع آن اشعه هایی باشند که ما ساطع می کنیم تا رفتار آن موجودات دنیای مادون اتمی «کوانتوم» ها را ثبت و تصویر کنیم. و یا حتی اثر وجود اشعه های «الکترو- نرون»ی» ساطع شده از مغز ما باشند!؟ و شاید وجود ابعاد هنوز ناشناخته فضایی و غیر فضایی در این حیطه باشند؟! یعنی بُعد هایی فراتر از چهار بعد تجربه و رسماً تثبیت شده ما که سه بُعد فضایی (طول٬ عرض و ارتفاع) و یک بُعد زمانی بطور عینی می باشند!؟ و یا ترکیبی از اینها؟! در هر حال هرچه که از «حضور ما» باشد٬ فرقی نمی کند که مثلاً «مش قُلی حسن» قُمی باشد یا «ژان پُل سارتر» فرانسوی. و باطبع آن «تابع موج» (که خود خصوصیتی متعلق به یک موجودیت عینی است) هم موجود متفکر یا «صورت» هیچ «ذهنی» نیست که بخواهد انتخاب آگاهانه در این رابطه داشته باشد!

مشکل بنیادی من با این دسته از «دانشمندان» در این است که:
اولاً٬ این سطح از آزمایش ها در مقابل واقعیت وجودی در سطح کوانتومی٬ علیرغم تاریخ ۷۰ ساله اش٬ هنوز بسیار بسیار محدود و ابتدایی می باشند. همچنین از قرائن پیداست که دانشمندان قّدَر و توانایی چون اینیشتین (البته در حیطه علمی و دورانی خود)٬ در این حوزه نیستند که با تز های قدرتمند این حوزه نظری کوانتومی را رهبری کنند. به نظر من فعلاً نظریه پردازان و تئوریسین های این حیطه٬ اعتبارشان را از پیشرفتهای خیره کننده در عرصه عملی می گیرند و نه از خود مدل ها و درک های نظری شان. شما مقایسه کنید این نظریات متنوع را با فرضاً تئوری نسبیت عام و خاص اینیشتین. در آنجا بمب اتمی حاصل از فرمول رابطه «جرم و انرژی»٬ دهه ها پس از تئوری مربوطه ساخته شد. و یا امواج حاصل از اجرام اولیه در یونیورس ما٬ باز دهه ها پس از تخمین و محاسبه نظری اینیشتین به زمین رسیده و اخیراً توسط دستگاه های پیشرفته حتی ثبت و ترجمه صوتی گردیده اند! و مثالهای بسیار دیگر.

در ثانی٬ انتزاع یا تجرید کردن از این تجربه های آزمایشگاهی ما و تعمیم دادنش به کل تجربیات و علوم تاکنونی ما٬ بسیار بسیار عقب مانده٬ خام٬ غیر مسئولانه٬ غیر علمی و … در واقع پوچ و بی اساس است. درست مثل اینستکه با قوانین فیزیک یا مکانیک نیوتونی٬ سرراست و یک ضرب بخواهیم قوانین مربوط به چگونگی شکل گیری «حیات» در سطح زمین را توضیح دهیم. تا آنجا که من اطلاع دارم٬ دانشمندان قدیمی تر چون کپرنیک٬ نیوتن و انیشتین٬ چنین افاضاتی را نمی کردند. یعنی بواسطه درک علمی عمومی خود از حیطه ای از واقعیت عینی (مثلاً قانون عمومی جاذبه)٬ آنرا به تنهایی برای توضیح همه حیطه های تکامل یافته تر با قوانین واقعی جدید تر آنها (مثلا چگونگی پیدایش حیات)٬ تعمیم نمی دادند (به این ملاحظه دوباره برخواهم گشت).
برای همین هم بنظر من وقتی هر دانشمند کوانتومی که مثلاً کشف می کند حضور آزمایش کننده در ابراز وجود موضوع کوانتومی تاثیر دارد و سپس می خواهد از اینجا به نفی واقعیت در سطوح دیگر و حتی واقعیت موضوع مورد بررسی خود٬ و یا نفی عملی و نظری «واقعیت» پیش از «عنصر آگاه و مشاهده گر» برسد٬ در واقع دچار نوعی جنون «شیرین مغزی» گشته است!

درست مثل آن استاد ریاضی (در تجربه شخصی من)٬ که ادعا میکرد می تواند تاریخ٬ زمان دقیق و نوع انقلابات اجتماعی را با محاسبات «دقیق» ریاضی محاسبه کند. گرچه افاضات برخی از دانشمندان کوانتومی٬ برعکس اعتماد به نفس «قطعی گرا»ی آن استاد ریاضی٬ در جهت نفی وجود واقعیت یا واقعیت هایی است٬ با اینحال هر دو در یک چیز کاملاً مشترک و در واقع وحدت «دیالکتیکی» دارند. و آن اینکه هر دو «چرندیات بیمارگونه و مالیخولیایی» می باشند. که در مورد کوانتومی البته می تواند نتیجه هیجان حاصل از برخی اکتشافات محدود تجربی باشد و یا تمایلات شخصی فلسفی٬ مذهبی و غیره و یا مجموعه ای از آنها با هم باشند. در هر حال در پوچ بودن اظهاریه های «خواب گردی» گونه ایشان٬ فرقی را حاصل نمی کنند.
در انتهای این قسمت٬ اجازه دهید با این تمثیل درک خود را در تقابل با درک شما٬ روشنتر کنم.

طبیعت و کلاً هر موجودیتی (از جمله سیستم عصبی-مغزی ما انسانها)٬ به مثابه «مادر» است برای تجربه و علم ما. انسان کاووشگر در هر سطح تحول یافته اش و ایضاً بکمک ابزارهای ساخته شده اش٬ همچون «پدر» است. آمیزش این «پدر» و «مادر»٬ کل تجربیات ما و برپایه آن علوم انسانی را بوجود می آورند. این علوم که حاصل سنتز «مادر» و «پدر» است٬ همان «فرزندان» ایندو می باشند!
«مادر» بدون وجود «پدر» همچون «مادر-طبیعت Mother Nature»٬ همواره وجود داشته و دارد. «پدر» اما٬ بدون وجود «مادر» نه تنها هیچ زایش علمی نمی تواند داشته باشد٬ بلکه اصولاً خودش و ایضاً علم شان هم نمی توانستند وجود داشته باشند. بنابراین٬ اگر در اشل آزمایشگاهی و حتی فراتر از آن٬ جایی «علم ما»٬ همچون «فرزندی ناخلف» بگوید «مادری در کار نیست»٬ آن «پدر» در واقع دچار بیماری مالیخولیایی شده که فرزندش چنین افاضاتی را می فرمایند. توجه شود که برخلاف دنیای واقعی در این تمثیل اما٬ فرزند جدا از هویت «پدر» نیست و «پدر» هم خود طی دورانی٬ زاده شده از «مادر»! و خود بخشی از «وجود عینی مادر» نیز می باشد! اگر پدر هنوز عاقل باشد٬ تشخیص می دهد که «فرزندش» دچار نوعی جنون شده. بنابراین می رود «علم» خود را متناسب با واقعیت «مادر» در کلیت آن٬ تعدیل٬ تغییر و نهایتاً تکمیل می کند. نه اینکه به نفی «مادر» برسد و بگوید همه چیز من که «پدر» هستم می باشد و دیگر هیچ (مثل عرفان اصغرزاده) و یا تنها «احتمالاتی» -آنهم- «ممکن است» وجود داشته باشند (مثل آن دانشمند کوانتومی که که در قسمت بعد نقل قولش را خواهم آورد).

در دنیای واقعی پدر-مادر-فرزندی ما٬ تاکنون حتی «پدر سالار» ترین شخصیت ها در بطن عقب مانده ترین سنت ها نیز چنین «غلط» هایی را نکرده اند که کل وجود مادر برای پیدایش فرزندان را نفی «منطقی» کنند.
شما اما٬ فعلاً سلامت باشید!

========== ۱۰ -مناظره با رضا اصغرزاده — بخش دَهُم ======

جمشید فام Jamshid Fam:

قسمت پنجم ۱
ه ۲ – نگاهی دیگر به چگونگی نفی جهانشمولِ وجود ماده٬ واقعیت عینی و کل جهان مادی٬ با اتکاء به برخی تجربیات علمی-آزمایشگاهی در حیطه کوانتومی!
آیا ماده (با هر تعریفی که داریم) توسط ذهن انسان خلق شده است؟

دو نقل قول دیگر را ایشان آورده اند که از طریق بررسی و نقد آنها٬ بحث را دنبال می کنم: ه

اول این که توسط «بروس ر.» و «فرِد ک.» در کتاب «معمای کوانتوم…»:ه

ه«مشاهده یا نظارت آگاه واقعا واقعیتهای فیزیکی را خلق می کنند . پذیرش این نظر برای برخی ها چنان سخت بود که گفتند که به نظر می رسد که مشاهده یا نظارت آگاه واقعیت مشاهده شده را خلق می کند… اما اگر تئوری کوانتوم صریحا و مستقیما واقعیت فیزیکی اتم ها را انکار می کند ، یعنی صریحا و مستقیما واقعیت فیزیکی صندلی ها ، که از اتم ها ساخته شده اند را هم ، انکار می کند.»ه

(conscious) observation actually create the physical reality observed. This idea is so hard to accept that some soften it by saying that observation appears to create the observed reality…But if quantum theory denies the straightforward physical reality of atoms, it would also seem to deny the straightforward physical reality of chairs, which are made of atoms.

نام کتاب: Quantum Enigma Physics Encounters Consciousness
نویسندگان: Bruce Rosenblum ، Fred Kuttnerه

در این ترجمه «بنظر می رسد» دوم حذف شده. بنابراین ترجمه ای دقیقتری که من دارم٬ به این ترتیب است:
ه «مشاهده (آگاهانه) واقعاً واقعیت فیزیکی مورد مشاهده را خلق می کند. قبول این نظر آنقدر سخت است که برخی با گفتن اینکه بنظر می آید مشاهده٬ واقعیت مورد مشاهده را خلق می کند٬ آنرا ملایم می سازند… اما اگر تئوری کوانتوم رُک و راست (یا سر راست و مستقیم) واقعیت فیزیکی اتم ها را منکر می شود٬ این بنظر می آید که بطور رُک و راست واقعیت فیزیکی میزها٬ که از اتم ها ساخته شده اند را همچنین انکار می کند.» ه

در واقع این فیزیک دانان محترم که حتی منکر «حقیقت واقعی» اجسام٬ بدون «مشاهده» کننده «آگاه» در سطح «کوانتومی» هستند٬ خود با احتیاط سخن از دنیای تجربی مستقیم ما می رانند. به این ترتیب که ایشان با گفتن «بنظر می رسد» (عبارت دومی از متن فوق)٬ یک راه برگشت بر اظهاریه خودشان را باز می گذارند. حداقل «بنظر من می رسد» که ایشان چنین احتیاطی را به خرج می دهند. در هر حال «کاچی» احتیاطی ایشان «بَعضِ هیچی» عرفانِ اصغرزاده است!!

در این مورد مشخص٬ من نه به لحاظ منطقی٬ نه علمی و ایضاً نه تجربی٬ اصولاً نمی فهمم٬ چطور می شود هم موضوعی (چون اتم) برای بررسی داشت و شب و روز روی اثرات وجودش برای دهه ها کار و بررسی فشرده کرد و بمب اتمی آنقدر درست کرد که دهها و بلکه صدها سیاره چون زمین را بتوانند نابود کنند٬ و بسیار بسیار چیزهای دیگر با استفاده از این واقعیات درک شده اتمی ساخت و پرداخت٬ و هم دست آخر موجودیت آن موضوع را نفی کرد و اعلام نمود که هرآنچه ما از اتم شناخت داریم توسط خود ما خلق شده است؟‌!! شاید برخی چون «فرد» و «بروس» خسته شده اند و دیگر حال و حوصله بررسی بیشتر ندارند و یکباره یک برق به کله شان زد و چنین افاضات «انقلابی» می فرمایند؟! در این حالت٬ لابد این از برکات این نوع «انقلاب سوزاننده واقعیت» توسط این دانشمندان است. «انقلابی» که نه در کشف موضوع شناخت که قرار علم است٬ بلکه به کشف «انسان محوری» جهان می رسند! باشه من این نظرات مشعشع را در ادامه بیشتر مورد موشکافی قرار می دهم.

اما نقل قول دوم ایشان از «عالیجناب مارتین رییز» انگلیسی است که رزومه غنی از تحصیلات و جایگاه علمی٬ اجتماعی و سیاسی دارند و نیز طبق گفته خود٬ اعتقاد به «خداوندی» هم ندارند:

ه« Sir Martin Rees می گوید:
ه«.In the beginning there were only probabilities. The universe could only come into existence if someone observed it. It does not matter that the observers turned up several billion years later. The universe exists because we are aware of it.»ه

ه«در آغاز فقط احتمالات وجود داشت . جهان تنها می توانست بوجود آید اگر کسی آن را مشاهده می کرد . مهم نیست که ناظران چند بیلیون سال بعد ظاهر شده اند . این جهان وجود دارد زیرا ما از آن آگاه هستیم .»ه

در ابتدا بگم که نظر ایشان اساساً و بنیاداً با دو دانشمند فوق الذکر٬ و به طریق اولی عرفانِ آقای اصغرزاده (که بحث اصلی من با ایشان است)٬ فرق دارد. «جناب رییز» جهان عینی را نفی نمی کنند٬ بلکه می گویند٬ این جهان هرچه هست٬ یک مجموعه (لابد بی نهایتی) از «احتمالات» است که وقتی به مشاهده موجود هوشمندی چون انسان رسیده است٬ به این صورت درآمده است!

در این رابطه سوالات بسیاری خودبخود در ذهن ما (ازجمله خود ایشان) به ناگزیر مطرح می شوند تا بلکه بشود معنای این «اظهاریه» “تجملی و تابناک” را کمی تا قسمتی فهمیده و از این زاویه نگاهی دوباره به خود و جهان بیندازیم. مثلاً اینکه اصولاً این «در آغاز» کجا و دقیقاً یا تخمیناً از چه زمانی شروع شده است؟ و یا اگر موجودات «هوشمند» دیگری از سیارات دیگر٬ مشاهده کنندگان جلوتری از ما باشند چی؟ یا از کدام مقطع از حضور «انسان» چنین پدیده جهانشمولی رخ داده است؟ یا اگر چنین باشد پس علوم دیگر ما از شیمی و فیزیک تجربی و تئوریک غیر کوانتومی بگیر تا علوم فیزیولوژیک و انسانشناسی و تا علوم اجتماعی٬ تاریخی و غیره و غیره٬ چه می شوند؟‌ آیا آنها نیز از چنین برچسبی برخوردار خواهند شد؟‌ و البته سوالات بی انتهای دیگر…! تازه اگر چنین سؤالاتی اصولاً در پرتو چنین «نظریه» ایی معنا یا اعتباری داشته باشند!؟

جمشید فام Jamshid Fam:

قسمت پنجم ۲
اما قبل از ادامه بحث بگذارید ببینیم اصولاً «احتمال» چیست؟ که ایشان می گویند «در آغاز تنها احتمالات  وجود داشت …» (این اظهاریه ناخودآگاه مرا یاد اظهایه ای منسوب به فلسفه مسیحیت می اندازد که می گوید: «… و در آغاز… نخست کلمه بود و آن نزد خداوند…»!).

نفس «احتمال وقوع چیزی» برای ما (منظورم انسان کم و بیش هوشمند شده) و با تخمین ما و در واقع بخشی از ملاحظات تجربی و علمی ما می باشد. «احتمال»٬ درصد وقوع یا عدم وقوع چیز یا چیزهایی است٬ آنهم برای ما. همان سوال و معنای ذهنی که بدنبال آن ریاضی آماری شکل گرفته تا موضوع مورد نظر را در قالب محاسباتی ما به تصویر درک ما درآورد. و در این سطح اما٬ اگر دوست داری می توانم با مقداری ملاحظات و جرح وتعدیلات تعریفی٬ بگویم که در چارچوب و بستر «صورت ذهنی» ما انسانها قرار دارد. در «واقعیت عینی» اما٬ «احتمالی» در کار نیست! آنجا (که خود همین جا هم هست) چیز ها و روند ها متناسب با نیروهای درونی و بیرونی خود٬ اتفاق می افتند و می شوند پدیده ها. چه با حضور ما و چه بدون حضور ما انسانهای گاه بسیار «خود محور»!

مثلاً اگر یک مخزن گاز (هوا یا هر فرم دیگر) را درنظر بگیریم٬ علم مکانیک ترمودینامیکی برپایه یک سلسله محاسبات آماری به نتایجی چون فشار درونی٬ میزان انرژی گرمایی آن و غیره می رسد. به عبارت دیگر یک مجموعه ای است که نه با محاسبه دانه به دانه حرکتی یا جنبش ملکولی آن و انرژی های مورد ملاحظه هر کدام از اتم یا ملکول های موجود در آن مخزن٬ بلکه اساساً برپایه «احتمالات» است که این علم تجربی به دقت قابل اتکاء (و نه دقت تئوریک مطلق) برای منظورهای عملی و تجربی ما مورد استفاده قرار می گیرد. معنایش این است که تا وقتی ما محاسبات آماری خود را با دادن برخی داده های موجود٬ انجام نداده باشیم می توانیم بگوییم که به واسطه وجود میلیونها ملکول یا اتم گازی در آن مخزن٬ ما (یعنی انسان آزمایشگر) تنها «احتمالات» را می توانیم تصور کنیم. اما آیا معنایش این است که تا ما نباشیم و محاسبه نکنیم٬ چیزی یا چیزهایی اتفاق نمی افتند؟ جواب به روشنی این است که البته که اتفاق می افتند. در واقعیت جنبش ملکولی آن گاز در آن مخزن٬ منتظر تخمین و نتیجه گیری آماری ما نمی نشیند. در واقع٬ بطور عینی «احتمال» معنا ندارد. هرچه هست در هر لحظه دارد اتفاق می افتد. و هر ملکول یا اتم در این وضعیت گازی شکل خود در هر لحظه بالاخره جایی هست و تعلقات حرکتی و انرژی مشخص خود را دارد. دانش ما با استفاده از کاربردی های آماری٬ در اصل خود را به برآیند و بیشترین احتمال وقوع چیزها در آن واقعیت٬ نزدیک می کند. و چون ما نتیجه عملی کم و بیش قابل اتکاء می گیریم٬ معنایش این است که درک ما نسبت به واقعیت بطور نسبی درست است.

با این مثال مسلماً نمی خواهم مشابهتی از آن با تجربیات آزمایش شده در سطح کوانتومی را یاد آور شوم. چرا که من واقف هستم تجربیات در آن دنیای «عدم قطعیت» ها٬ متفاوت از تجربیات معمول تر ما در حوزه مثلاً گازها می باشند. نکته من با این مثال این استکه بگویم ترم «احتمال» در شناخت ما معنا دارد اما در خود واقعیت معنایی ندارد. مگر اینکه ما (مانند اصغرزاده) «واقعیت عینی» را ابتدا منسوخ کنیم و «شناخت» خود را به جای آن بنشانیم! واقعیت هرچه که هست٬ و با هر قوه و نیروهایی که دارد٬ همیشه در همه اجزای خود چیزی است و همیشه یک سلسله معین می باشد. به این معنا من می خواهم بگویم که اظهاریه «در آغاز تنها احتمالات وجود داشت…»٬ اصولاً بی معنا است. البته ممکن است در زمینه ادبی معینی بصورت شعر گونه چنین چیزی را گفت…! اما نه در یک بیانیه علمی! چرا که در اینجا دیگر نه شعر بلکه «شِرّو وِر» خواهد شد!

پنداری «دنیای کوانتوم» یک خاصیتی دارد که قادر است حتی در ذهن «بزرگترین» های این حوزه هم اظهارات بی معنا و نظریه های بی معنا تر را جایگیر کند. اگر غلط نکنم این «دنیای کوانتومی»٬ نه فقط بواسطه عجیب و پیچیده بودنش بلکه به دلیل «پیچاننده»‌ بودن غریبش٬ تعداد نسبتاً قابل توجهی از کاووشگران گاه دانشمند ما را به دام خود کشیده و به «سیندروم مرض کوانتومی» دچار گردانده است. و من از «خدای علم» که همان «مادر-طبیعت» ما می باشد٬ برای ایشان شفای عاجل طلب می کنم! «آمین» ای «رب العینیتاً مادیه»!!

========== ۱۱ -مناظره با رضا اصغرزاده — بخش یازدَهُم ======

جمشید فام Jamshid Fam:

کلامی دیگر پیرامون واقعیت به مثابه موضوع عینی و مادی٬ که منشاء یا مبداْ پیدایش علوم ما می باشد!

قسمت ششم ۱
همانطور که قبلاً گفتم٬ دنیای کوانتوم٬ چه در ملاحظات علمی فعلی ما انسانها در دنیای بسیار کوچک های مادون اتمی و چه در سطح سرگیجه آورهای ماورای کهکشانی٬ واقعاً «دنیایی» است که قوانین و «بی قانونی» ها و یا بهتر است بگویم٬ نوع رفتارهای عناصر و «رشته های strings» بنیادیش بطور خالص٬ چندان به تجربه مستقیم موجودات جاندار از زمان شکل گیری حیات روی زمین تا الآن که «انسان هوشمند» را به جهان ارزانی کرده است٬ در نیامده اند (بجز مواردی چون اثر تجربی و روزمره از نور). البته علیرغم «تجربه» و «احساس و درک روزمره» توسط هر جانداری٬ داستان در فرم یابی و شکل گیری درونی ساختار وجودی هر موجود زنده و بخصوص در سیستم های عصبی و مغزی مان٬ فرق دارد. می خواهم بگویم که٬ هرچه که از اوائل قرن بیستم تا کنون٬ علم فیزیک ما در حوزه «کوانتومی» (با هر قالب نظری و تئوریکش)٬ بطور فزاینده ای تجربه علمی و بویژه استخراج نتایج عملی کرده و می کند٬ در طول تکامل ارگانی و عصبی مغزی ما جانداران٬ تجربه نمی شده است و کماکان در این سطح نمی شود.

به عبارت دیگر٬ حضور عملکردهای وجودی (چه «قانونمند» و چه «ضد قانونمند» یا «اصل عدم قطعیت» که هر دو برای ما و در حیطه شناخت ما معنا دارند!) در این اشل مادون اتمی٬ چندان حضور و عملکرد مستقیم «تجربی» نداشته است! یعنی هرآنچه که در حوزه «کوانتومی» عمل می کند٬ درعین حضور و باطبع تاْثیر بنیادی اش در فعل و انفعالات «فیزیو-بیو-شیمیایی» از خود سلول ها و ارگانهای موجودات زنده٬ در عین حال در کنش و واکنش در هر سطح از این موجودات صاحب حیات شده با طبیعتِ ذاتاً متحول پیرامون خودشان (که شامل رابطه عمیق و متقابل میان خود جانداران با یکدیگر نیز می باشد)٬ تجربه و باطبع عملکرد بلاواسطه نداشته است. اکنون با حضور انسان که جهان را دارد تغییر می دهد٬ دیگر نمی توانیم از نفوذ کم و بیش مستقیم این حوزه در زندگی روزمره ما انسانها در جامعه و حتی در حدودی در طبیعت بکر و جانوران دیگر٬ چندان مبرا باشیم.

چرا چنین است؟!

ما اگر در پرتو علوم در حوزه های مختلف و با درک ارتباط میان آنها٬ نگاه کنیم می بینیم که واقعیت وجودی اتم ها و ملکولها که در ستارگان و سیاراتشان تجلی پیدا کرده اند٬ برای فراتر رفتن از این سطح از ابراز وجود (اتمی و ملکولی)٬ به سمت فرم یابی حیات در حداقل سیاره زمین (و تخمیناً یا «قاعدتاً» سیارات دیگر)٬ بدون اثر مستقیم نوع مکانیک٬ یعنی چگونگی حرکتی و ابراز وجودی٬ در دنیای کوانتومی٬ کافی بودند. یعنی پیدایش اتمها و عناصر بنیادی (که در جدول مندلیف سازماندهی علمی و ردیف شده اند) و سپس فرم یابی ملکولها که از پیوند های فیزیو-شیمیایی اتمها با یکدیگر بوجود آمدند٬ مبنایی شدند تا سطح نوینی از همین روند فیزیو-شیمیائی٬ با قوانین و عملکرد های نوین خود در فرم موجودیت زنده٬ پدیدار شوند. واضح است که برای پیدایش حیات٬ مانند هر پدیدهْ دیگر٬ شرایط «مناسبی» برای به انجام رسیدن این روند مادی و عینی لازم بوده است. این پروسه ایست که به نحوی از انحاء٬ در پیوند لاینفک از سطوح تحول یافته واقعیت عینی که در علوم فیزیک٬ شیمی و بیولوژی قالب تئوریک یافته٬ بطور قابل اتکائی اثبات و توضیح داده شده و مورد درک بشر قرار گرفته اند.
(برای بررسی بیشتر در زمینه چگونگی پیدایش حیات در زمین٬ به «نگاهی دوباره به ریشه ها: منشاء و ماهیتِ حیات» در همین کتاب مراجعه شود) ه

 قسمت ششم ۲- پایان این سلسله از مناظره 
تجربه اولیه٬ علم و بدنبال آن (و گاه همراه آن)٬ «استخراج عملی» از هر سطح از شناخت توسط بشر٬ اکنون به فرای مرزهائی رسیده است٬ که قوانینش موجب پیدایش٬ تحول٬ تنوع و تکامل موجودات جاندار و مشخصاً انسان شده است. وجود و ابراز وجود های بی انتهای آن (منظورم مشخصاً دنیای کوانتومی است)٬ برای ما و شناخت ما هرچه باشد دو مورد را من می توانم با قطعیت بگویم:

ه ۱ – «شخصیت» های بنیادی یا پدیده ای و عملکردهای آنها هرچه باشند و هرجور که با ما و زاویه نگاه ما و کلاً حضور ما٬ ارتباط مستقیم داشته باشند یا نداشته باشند٬ خود پیش از وجود هر موجود «آگاهی»٬بطور عینی و با عملکرد های مادی خود٬ بنیاد شکل گیری «اتم ها»٬ «ملکولها» و سپس جهانی که کم و بیش می شناسیمش٬ می باشند. یک عنصر بسیار فعال از این دنیا٬ «ذره-موج بوزون» می باشد. فیزیک مدرن به پاس خدمات عظیم و جهانشمول وی آنرا به لقب عالیجناب «ذره – خدا» مفتخر گردانده است. حضور وی در جهانی که منجر به پیدایش حیات و «انسان هوشمند» شد٬ مانند حضور «ذره-موج نور» مستقیم و «خالص» نبوده است. بلکه بطور لاینفکی در همه چیز بوده و پدیدهْ «جاذبه» عمومی از اینجا آمده و برای ما بصورت وزن حادث می گردد (موارد مهم دیگر در این رابطه بماند شاید وقتی دیگر).. از اینجاست که به مورد دوم می رسم:

ه ۲ – شناخت تئوریک بشر از حوزه کوانتومی هرچه باشد٬ اگر واقعاً در هر سطح خود «علمی» باشد٬ حداقل یک کار را نمی تواند بکند. و آن این است که نمی تواند دنیای عیناً شکل گرفته بر پایه «اتمها» و «ملکولها» را منسوخ اعلام دارد. اصولاً هیچ حیطه ای نمی تواند چنین کار (شاید بشه گفت «شنیعی»!؟) را در مورد حیطه های دیگر انجام دهد. نه فقط بخاطر اینکه علوم خود با کوهی از تجربیات (ولو بطور نسبی) «اثبات» می گردند٬ بلکه بطور عینی این «حیطه» ها با یکدیگر ارتباط عمیق و لاینفک دارند. معنایش این استکه شما اگر حیطه ای از واقعیت عینی که به احساس ما درآمده و خود موضوع شناخت ما می باشد را منسوخ کنی٬ در چارچوب منطق خود (البته نه واقعاً) حوزه های دیگر و حتی قامت فیزیکی و واقعیت مغزی خود را نیز می بایست منسوخ اعلام داری. در این حالت آن «علم» شما هم نه علم است و نه هیچ معنایی خواهد داشت.
(برای درک بیشتر از منظورم در این مورد٬ به مناظرات من و ایشان مرتبط با پستی در معرفی مبحث «وجود مادی محسوس و نا محسوس» که در صفحه Intellectual polemics موجود است – و در اوائل این مناظره در «ضمیمه ۱»٬ نیز آمده٬ مراجعه شود – «قسمت سوم از پاسخ به ملاحظات انتقادی رضا اصغر زاده »)

بصورت تمثیلی و ساده شده اگر بگویم٬ علوم ما مانند تصویر سازی از واقعیت قابل رؤیت توسط دوربین های ساخته شده توسط انسان هوشمند است. علوم زمانی مثل «عکس های فوری» بودند. در حالیکه اکنون عکس هایی بسیار بسیار واضح تر می باشند. با این حال «عکس فوری» که تصویری ثبت شده می باشد را نقض (به معنی منسوخ و نه نفی دیالکتیکی) نمی کنند. ما با هر درجه از دستکاری روی خلق عکس ها٬ در نهایت بدون وجود واقعیت عینی نور با طول موج های متفاوت برگشتی آن از اشیاء٬ نمی توانستیم چنین عکس هایی را بگیریم. و نه تنها این٬ بلکه اصولاً نمی توانستیم چنین دوربین هایی را بسازیم. تازه بگذریم از اینکه٬ پدیده تشخیص و تفکیک تنوع واقعی از اشیاء در قالب وجودی «رنگ» های گوناگون در «درک» ما به همراه قابلیت مغزی ما برای چنین «درکی»٬ خود از اثر مستمر وجود واقعیت عینی و خارج از «درک رنگی» ما طی صد ها میلیون سال تحول در طبیعت پیش از «عنصر هوشمند»٬ می باشند!
(ما این بحث مربوط به «رنگ» را بعنوان مثال در میانه مجادله با ایشان داشته ایم. بطور خلاصه٬ ایشان  «رنگ» را به مثابه یک موردی که گویا ثابت می کند پدیده ها را ذهن ما می سازند٬ ارائه دادند. و به این معنا ایشان تاْکید کردند که «واقعیت خارج تجربه و ذهن ما وجود ندارد»! و من البته خلاف آنرا نشان دادم)

در هر حال می خواهم بگویم که «درک های» بیان شده در قالب «نظرات»٬ «نظریه ها» و «تئوری» های گوناگون٬ ممکن است تا حدی در سطح نظری همدیگر را تصحیح٬ نقض و یا حتی منسوخ کنند. حوزه های مختلف واقعیت عینی٬ که البته به درجاتی به احساس و تجربه ما و سپس درک ما نیز میتوانند برسند اما٬ همدیگر را نقض یا منسوخ نمی کنند (بعد از تحریر: و این «نقض و منسوخ کردن» مورد اشاره٬ با «نفی دیالکتیکی» در حین حرکت و تحولات در دنیای مادی متفاوت است. داستان دارد…).
مثلاً هر روزه وقتی ما از خواب بیدار می شویم٬ تا شب می بینیم که خورشید با «طلوع و غروبش»٬ دور ما و زمینی که رویش هستیم٬ می چرخد. با دریافت علمی جدید تر که اولاً زمین کرُوی است و نه مسطح. و در ثانی در تصاویر تجربی وسیع تر و شناخت دقیقتر علمی٬ معلوم شده است که زمین دور خود و خورشید می چرخد! تئوری جدید٬ با وجودی که تئوری قدیم (مبنی بر اینکه «خورشید دور زمین مسطح می گردد») را منسوخ اعلام می دارد٬ اما خود احساس و درک تجربی مستقیم ما را منسوخ نمی کند. یعنی نمی تواند بکند! بلکه در قالب تئوری جدید تر اتفاقاً این «احساس خالص تجربی» را٬ بهتر هم توضیح می دهد.

به همین ترتیب هم اگر هر نظر یا «نظریه» ای که در حوزه «کوانتوم مکانیک» به عنوان مثال به «درک»هائی مبنی بر «عدم وجود واقعیت پیش از عنصر آگاهی» و یا «واقعیتی فرای تجربه ما وجود ندارد» و امثالهم می رسند٬ صرفاً به معنی نقض «تئوری» های دیگر نیستند. بلکه در قالب «تئوریک» خود٬ بنیاداً فراتر از آن رفته٬ به نقض (به معنی منسوخ کردن آن) موضوع مورد مطالعه خود یعنی واقعیت عینی می رسند. اینجاست که این «علم»‌٬ دیگر «علم نیست» بلکه «مشاعراتی بیمار گونه» می باشد!

من پرداختن مستقیم بر نظریه های گوناگون و گاه متناقض توسط نظریه پردازان در حوزه «کوانتوم مکانیک» را شاید وقتی دیگر اما بصورت جدا از این سلسله مباحث٬ دنبال خواهم کرد.

فراموش نکنید که سلامت باشید…

****************

بعد از این سلسله که با توافق طرفین٬ بنده از آخر «ضمیمه ۱» و تا اینجا٬ «متكلم الوحده» بوده ام٬ یک کامنت از آقای اصغرزاده بود و یک توضیح و تشکر هم از من که در زیر می آید. اما بعد از دوره ایی «آتش بس»٬ آقای اصغرزاده شروع به پاسخ دادن کرد و متقابلاً جوابهایی گرفت. برای آن شما به لینکی که در زیر آمده می توانید کلیک کنید تا به ادامه تکمیلی بحث دست یابید.

اصغرزاده:
من برای ارائه پاسخ علم به توهمات شما همچنان صبر کنم یا کامنتهای شما روزی پایان می یابد؟

جمشید:
جناب اصغرزاده گرامی٬ «آن روز و این لحظه» فرا رسیده است 🙂
ممنون از انتظار و «صبر» ایوب گونه شما. من این مبحث را از جانب خود تمام شده اعلام میکنم.
شما البته نظرات «منکوب کننده»‌ علیه نظرات مرا حتماً دنبال خواهید کرد.
من اما٬ شاید تا حدی کامنت هایی هم بدهم و شاید دیگر هیچ نگویم. یعنی بستگی دارد.
همانطور که گفتم٬ قصد دارم در فرصتی به نظریات «نظریه پردازان»‌ کوانتومی در یک قالب دقیق تر بپردازم. آنچه تا کنون گفتم به مثابه متدولوژی و خط راهنما برای خودم است و تنها در سطحی است که شما «نقل قول» شان را آوردید.

همچنین بگویم که در طی این سلسله های اخیر (که با عرض معذرت نسبتاً طولانی هم شد)٬ چندین بار به تصحیح نگارشی و بیشتر اضافه کردن نکاتی پرداختم. مسلماً از زمانی که شما شروع به نقدشان بکنید٬ چنین کاری را نخواهم کرد. اگر هم تکمیل و تصحیحی در این حالت لازم شود٬ بصورت کامنت های بعدی خواهد بود و نه تغییر در خود متن. به این ترتیب توصیه ام به شما این است که در هر قسمت که می خواهید از من فاکت بیاورید٬ به متن فعلی یکبار دیگر مراجعه کنید.

با تشکر مجدد از شما
جمشید – ۱۱ آپریل ۲۰۱۷
==================

ادامه مناظره در ضمیمه سوم این مجموعه می باشد.
برای «ضمیمه ۳ – ادامه مناظره پیرامون تجربه٬ واقعیت عینی و دنیای کوانتومی»٬ به اینجا کلیک کنید.