زیرنویس ۱: پیدایش تجریدی اعداد و بنیادِ تساوی

——— 

*1 – ابتدا یادآور شوم که «اعتبار» داشتن یا نداشتن٬ صرفاً نظری و جهت مطابقت با کُد هایی مثلاً در سطح حقوقی نیست. بلکه منظور وسیعتر و نیز بسیار متصل به عمل اجتماعی بشر می باشد. در این سطح ما باز موضوعاتی خواهیم داشت.
همچنین قبل از ادامه مبحث کالا٬ این مورد عمومی را  بعنوان پیش زمینه٬ باید کمی روشن کنیم.

در مورد اعداد و بنیاد تساوی در معادلات:

هر دو شیئ یا هر دو چیزِ طبیعی که دارای کیفیات متفاوت و خصوصیات ملموس میباشند٬ بخودی خود نمیتوانند با ضریبِ عددی یا بدون آن٬ با یکدیگر در معادلة «تساوی» قرار گیرند. در واقع٬ ضرورتاً ابتدا میبایست مفهومِ «اعداد» شکل میگرفت. در تلاش برای فهم آن٬ به عنوان مثال در نظر بگیریم که چوپانی ۱۰ عدد گوسفند دارد. به همین اعتبار این عدد یا کمیّت (۱۰) را برای آنها بکار می بریم. همه هم در دنیای انسانی آنرا کاملاً فهمیده و به عنوان امری واضح قبول دارند. با اینحال٬ معنایش این نیست آنجور که مفهوم «عدد» تعریف میکند٬ واقعا هر کدام از این گوسفندانِ «زبان بسته» با هم یکی و یا دقیقاً برابر هستند. در این مثال ما به هر کدام از گوسفندان یک ضریب یا عددِ «یک» میدهیم. و به این اعتبار آنها را مساوی عددِ «۱۰ گوسفند» قرار میدهیم. جدا از این عملکرد اجتماعی اما٬ باید توجه داشت٬ هر چقدر هم که آنها با هم (مانند دوقلوهای همسان) شبیه و هم وزن باشند٬ بالاخره موجوداتی با حالات و رفتاری هستند که علیرغم سازگاری و مشابهت هایشان با یکدیگر به مثابه یک نوع٬ کاملاً موجودیت مادی مشخص٬ منحصر به فرد٬ مجزا و متفاوت از یکدیگر میباشند.
برای انسان٬ که قدرت تجرید سازی بسیار پیشرفته ای دارد٬ این موارد دیگر مثل «آب خوردن» ساده و قابل فهم میباشند. یعنی در این حالت ما داریم به جنبه های مشترکِ تجرید شدة آنان که طبق «افکار عمومی» درک و پذیرفته شده است٬ اشاره میکنیم. در واقع آن جنبه های تجریدی (یعنی نوعِ گوسفندیشان ازجمله شکل ظاهر٬ صفات و رفتارها) برگرفته از وجود آنها است که در این مورد بسیاری از آنها کاملاً ملموس٬ با عینیتی مشخص و در طیفهای کم و بیش تصویری٬ صوتی و دیگر احساس های برگرفته از این نوع یا گونه حیوانی می باشند. سپس در یک کلیّت٬ از سطح صرفاً تصویری-احساسی فراتر رفته بصورت اعداد تجرید میگردند. به این ترتیب٬ منطقاً و کم و بیش تاریخاً بعد از آن عمل ذهنی فعال و تجرید کننده است که بصورت واحد های رسته ای یکسان٬ درقالب کلمه «گوسفند» بعنوان اسم این نوع٬ با یکدیگر مقایسة عددی یا کمّیتی میشوند. 

در دنیای حیوانات اساساً تصویرها و انواع احساسها یا دریافتی های ملموس گوناگون هستند که به واسطه و متناسب با اندام های کم و بیش تحول یافته شان (از جمله در فرم های فرستنده-گیرنده ای موجی و در مواردی حتی الکتریکی – به عنوان مثال به این منبع مراجعه شود!)٬ اشیاء و موجودات را برای آنها مجزا و در اشکال و فرم های بسیار متنوع٬ بالنسبه معادل قرار می دهند.  به عبارت دیگر به این صورت مطابقت عینی و حسی بایکدیگر می دهند. به این ترتیب برای حیوانات٬ این برابری یا تطابق حسی با واقعیات بیرونی٬ اساساً در سطح درک حسی هرکدام درون خود و برای خود٬ قرار دارند. بر پایه این دریافت معین٬ یعنی درک حسی «معادل» یا «برابر» شده٬ چگونگی و میزان ارتباطات و سطح رفتارشان با یکدیگر یا موجودات دیگر٬ برخلاف انسان عمدتاً برمیگردد به قابلیت های فی الحال موجودِ غریزیشان. مثلاً یک سگ با بو کشیدن می تواند تشخیص دهد که آن «بو» مربوط به وجود یک سگ یا موجود دیگری می باشد. این خود نوعی از همسان گرداندن یک اثر ملموس برای وی در تطابق با موجود دیگری خارج از خود می باشد. این همسان سازی حسی با موردی که توسط انسان بصورت اعداد تجریدی صورت می گیرد اساساً متفاوت می باشد.
البته همین حالات قوام یافته «غریزی» هم ثابت نمی باشند. در طول سالیان و طی نسل ها٬ در رابطه و تأثیر متقابل و بطور پیوسته با دیگر جانداران و کلآ موجودات اطراف خود و بخصوص تحت شرایط محدود و مشروط کننده عمومی و طبیعی زیستی شان٬ می تواند استعداد های غریزی را نیز به سمت تغییر و تحول تکاملی یا حتی غیر تکاملی بکشاند. آنچنانکه اندامها٬ سیستم عصبی و مغزی و متقابلاً قابلیت های رفتاری و واکنشی «غریزی» و در عین حال کم و بیش «آگاهی های اکتسابی» در طول حیات هر نسل٬ عموماً به تدریج و در مقاطعی شتابان و جهش وار٬ موجودیت گونه ای یا نوع حیوانی را بشدت تحت تاثیر و تغییر قرار می دهد. در این سطح٬ طبق قانون «انتخاب طبیعی» داروین٬ گونه جدید یا با شرایط طبیعی پیرامون سازگاری دارد و بقایش تضمین می شود. و یا آن جهش بیولوژیک٬ موجودیت ناسازگاری را هویت داده که دیر یا زود منقرض خواهد شد. مگر اینکه دوباره تحولی دیگر صورت گیرد.  در واقع همین مسیر است که انواع و گونه های مختلف حیات در قالب جانوران یا حیوانات مختلف “هم خانواده” و “غیر هم خانواده”٬ شکل می گیرند. مسیری که «نوع انسان» را٬ طی میلیون ها سال از هویت میمونی اش جدا گرداند. طوریکه موجودی بسیار متفاوت پا به عرصه وجود نهاده شد. شاخه ای جدید با استعداد و توانایی های مغزی بسیار پیشرفته پدیدار گشت. این رشد مغزی بود که متناسب با خود٬ قابلیت ابزارسازی را  به همراه توانایی تجرید سازی و قوه تفکر٬ برایمان به ارمغان آورد!
به این ترتیب بود که 
در جامعة تکوین یافته انسانی که قدمتش نمی تواند چندان بیش از ۵۰ هزار سال باشد (به نظرم میتوان گفت که از ۲۰۰ هزار تا ۵۰ هزار پیش٬ پروسه تکوین بیولوژیکی مغز ما بوده است)٬ این سطح از تجرید که فرا تر از تصاویر و باندهای احساسی رفته و اعداد٬ معادله ها و محاسبات را بدنبال می آورند٬ اساساً جزو خواص و قابلیت های مغزی انسان می باشند.

با این پیش زمینه اگر برگردیم به بحث اصلی٬ معلوم می شود که در دنیای کالائی٬ اشیاء ساخته شده اتفاقاً علی رغم طبیعتِ مادی و کارکردهای اجتماعی کاملاً متفاوتِ وجودشان٬  بر اساس کمیّات یا ضریب های عددی معینی با یکدیگرمقایسه می شوند (مثل کفش در مقایسه با کلاه یا سرویس اینترنتی و امثالهم). و این یک عامل مهم و بلاواسطه ایست که باعث میشد عمل متساوی قرار دادن آنها (با هر ضریبِ عددی) به مثابه یک معضل تاریخی در شناخت *A این امر «روزمره» ظاهر گردد.
*A – (دقت کنید٬ میگویم معضل در «شناخت» این پدیده بعنوان موضوع مورد مطالعه٬ و نه اینکه معضلی در عمل اجتماعی مبادلات در دوران خود! این جنبه بسیار مهم را بیشتر روشن خواهیم کرد).
چرا که برخلاف تعریف تجریدی از «گوسفندان» مورد مثال٬ ما هیچ جنبة ملموس که مثلاً بشود دید٬ شنید یا لمس کرد٬ از کالاها را نمیتوانیم تجرید و تعریف کنیم تا بعد بتوانیم بنا برآن نوعی تساوی را بر آنان مترتب گردانیم. چرا که این ها متصل به رسته یا گروه خاصی از کالاها٬ نمی باشند. پس آنچیز مشترک نمی تواند تجرید محدودی از وجود ملموس شان (مانند رستة «گوسفندان» عزیز ما)٬ باشد. بنابراین توجه ما باید به دریافت و شناختِ جهانشمول در دنیای کالایی٬ از این جنبه یا این «وَجه» از وجود کالایی باشد.
در هر حال این معضل در تشخیصِ محتوا و جوهر کالا و نهایتاً ماهیتِ مبادلات کالایی
 بود که ارسطو هم از پاسخ به آن عاجز ماند! در حالی که وی میتوانست بسیاری از پدیده های طبیعی یا اجتماعی زمان خود که ماهیتِ بسیار پیچیده تری داشتند٬ را بخوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. (در مورد «ارسطو» به زیرنویس *1  در  سرتیتر «پ – “کار عام”  انتزاعی به مثابه جوهر ارزش» مراجعه کنید.)

همچنین برای توضیح و درک بیشتر به [مقدمه ای بر درک و اهمیت «تجرید سازی»] در سرتیتر بعدی از همین نوشته مراجعه کنید.

————————— پایان زیرنویس  *1

اگر مایلید از همینجا به مبحث اصلی برگردید٬ لطفاً به این لینک کلیک کنید: «ب – سرشت دوگانه کار مادیت یافته در کالاها»!