زیرنویس ۲: ترجمه مهمترین قطعه از سرتیتر فوق

———————-  زیرنویس مربوط به سرتیتر فوق در کتاب «کاپیتال»:

*2- حال ترجمه هایی از دو متن انگلیسی. این ها البته کمی نخراشیده هستند اما برای نشان دادن ترجمة مستقیم  متن های انگلیسی کمک کننده می باشند.
این ترجمه از متن انگلیسی (با رنگ سبز) از انتشارات پنگوئن در انگلستان است. اما آن بخش هایی که در کروشه […] هستند و با رنگ آبی٬ از متن انگلیسی اولیه که با نظارت و ادیت فردریک انگلس بوده و توسط انتشارات پروگرس (مسکو)٬ می باشند:

 *A* دو قطب ابرازِ وجودِ ارزش: فرم نسبی ارزش و فرم معادل
The two poles of the expression of value, the relative form of value and the equivalent form

«تمام رازآلودگی فرم ارزش در این فرم ساده٬ خوابیده است. مشکل واقعی ما٬ بنابراین٬ تجزیه و تحلیل آن می باشد.
اینجا دو نوع از کالاها (در مثال ما پارچه و کُت)٬ مشخصاً دو نقش مختلف را بعهده دارند.
پارچه ارزش خود را در وجود کُت ابراز میکند {یا «برحسب کت بیان میکند» – ج.ف.}٬ و کُت بعنوان واسطه ای مادی (به معنی جسم دار و ملموس – ج. فام) در خدمت به آن ارزش٬ بیان می شود. کالای اولی نقش فعالی را بازی میکند٬ کالای دیگر نقشی غیرفعال. ارزش پارچه بعنوان ارزش نسبی نمایندگی میشود٬ به عبارت دیگر کالا در فرم نسبی ارزش است {در کتاب انگلیسی اولیه: [«کالا در فرم نسبی ارزش ظاهر میشود»] آمده}کالای دوم [کُت] عامل معادل را تحقق می دهد٬ به عبارت دیگر آن در فرم معادل هست (در کتاب انگلیسی اولیه: [«کت به عنوان معادل صحنه گردان شده٬ یا در فرم معادل ظاهر میشود].

فرم ارزش نسبی و فرم معادل دولحظة لاینفک٬ که متعلق بهم و متقابلاً مشروط به یکدیگرند؛ اما درهمانحال٬ آنها متقابلاً منحصر بفرد یا حدهای نهایی مخالف یکدیگر٬ یعنی قطب های بیان ارزش میباشند. آنها همیشه مابین کالاهای مختلف که برای ارتباط با یکدیگر در آن حالت بیانگر آورده میشوند٬ تقسیم میگردند.

 (در کتاب انگلیسی اولیه٬ [فرم نسبی و فرم معادل٬ دو عنصر عمیقاً بهم متصل٬ متقابلاً وابسته و لاینفک {از یکدیگر}٬ از ابراز وجود ارزش {هستند}؛ اما٬ در همانحال٬ متقابلاً حّدهای نهایی منحصر بفرد و آشتی ناپذیر نسبت بهم٬ یعنی قطب های همان ابرازوجود (یا قطب های بیان – یا اعلام – یک چیز)٬ می باشند. آنها بواسطة این بیان {به معنی حالت ابراز وجودی = Expression} که به ترتیب به دو کالای مختلف اختصاص یافته است٬ در رابطه قرار میگیرند.]

متن اول: (جلد ۱- صفحه ۱۳۹ – متن انگلیسی- انتشارات پنگوئن- انگلستان)

متن دوم (که قطعة انگلیسی مربوطه در زیر آورده شده است):
(جلد ۱- صفحه ۳۴ – متن PDF انگلیسی با نظارت ف. انگلس – انتشارات پروگرس-مسکو)
(ترجمه و 
همة خط های زیر برای تاکید بر اهمیت شان و داخل {…}٬ از خودم میباشند.  ج. فام)

———————  زیرنویس مربوط به «ابراز وجود» برای «Expression»

*A* یکی از ایراداتی که صاحب نظری به من داشته است٬ بکار بردن «ابراز وجود» برای مقولة «Expression» می باشد. بنابراین توضیحی در این مورد لازم است.
همانطور که حتماً متوجه شده اید٬ من جابه جا بخصوص در این مبحث سعی کرده ام که کلماتی چون «بیان»٬ «بروز»٬ «حالت بروز یا ابراز»٬ گاه «تجلی» و موارد اینچنینی را در کنار یا بجای «ابراز وجود» نیز بکار ببرم. علت اینکه برخلاف معمول یا رایج٬ این را بکار می برم اینستکه «ابراز وجود» هم جامع تر است و هم مانع! شما اگر مقوله «بیان» را در نظر بگیرید٬ به واسطة ریشه این لغت که به معنی «حرف و کلام» یا حالت «گویشی» است٬ خودبخود بیشتر آن معانی اولیه خود را به ذهن می آورند. برای همین هم مثلاً وقتی در صحنه مستقیم اجتماعی می خواهیم اصطلاح مهم «Freedom of Expression» را به فارسی معنا کنیم٬ معمول است که می گوییم: «آزادی بیان و عقیده»! که اضافه کردن «عقیده»٬ در واقع بصورت کمکی و جهت اجتناب از محدودیت مفهومی توسط کلمه «بیان» می باشد. در حالیکه اگر بگوییم «آزادی ابراز وجود»٬ خودبخود تمام حالات ابراز کنندة احساسی٬ عقیدتی و مشابهاتش را در قالب هنری٬ فرهنگی و یا ایدئولوژک٬ در بر خواهد گرفت.
از طرف دیگر اگر بالفرض شما بگوئید که در مورد «ارزش»٬ بکار بردن «ابراز وجود» می تواند مفهوم «ماده مشخص» آنهم از طرف یک «جاندار» را (به خاطر کلمه «وجود») به ذهن متبادر کند٬ جواب من اینستکه٬ به هر درجه ای این ایرادات (بالقوه یا بالفعل) وجود داشته باشند٬ برای بقیه و بخصوص کلمه «بیان» به طریق اولی وجود خواهند داشت. باضافه اینکه باید یادآور شد که «ارزش» در رابطه واقعی خود٬ اتفاقاً هویت اجتماعی دارد. یعنی گرچه خود مستقیماً با زبان ما «حرف» نمی زند٬ اما مکانیسم عملکردش متصل است به ضرورت های ارتباط اجتماعی انسانها در محدودة خودش٬ آنچنانکه تا کنون مورد بررسی قرار گرفته است. بنابراین …٬ شما سلامت باشید!

متن زیر قسمت مربوطه از متن انگلیسی اولیه که در صفحه ۳۴ می باشد:

The whole mystery of the form of value lies hidden in this elementary form. Its analysis, therefore, is our real difficulty.
Here two different kinds of commodities (in our example the linen and the coat), evidently play two different parts. The linen expresses its value in the coat; the coat serves as the material in which that value is expressed. The former plays an active, the latter a passive, part. The value of the linen is represented as relative value, or appears in relative form. The coat officiates as equivalent, or appears in equivalent form.

The relative form and the equivalent form are two intimately connected, mutually dependent and inseparable elements of the expression of value; but, at the same time, are mutually exclusive, antagonistic extremes – i.e., poles of the same expression. They are allotted respectively to the two different commodities brought into relation by that expression. It is not possible to express the value of linen in linen. 20 yards of linen = 20 yards of linen is no expression of value. On the contrary, such an equation merely says that 20 yards of linen are nothing else than 20 yards of linen, a definite quantity of the use value linen. The value of the linen can therefore be expressed only relatively – i.e., in some other commodity. The relative form of the value of the linen presupposes, therefore, the presence of some other commodity – here the coat – under the form of an equivalent. On the other hand, the commodity that figures as the equivalent cannot at the same time assume the relative form. That second commodity is not the one whose value is expressed. Its function is merely to serve as the material in which the value of the first commodity is expressed.

 ====================

اگر مایلید از همینجا به مبحث اصلی برگردید٬ لطفاً به این لینک کلیک کنید: «ت – دو قطب ابرازِ وجودِ ارزش: فرم نسبی ارزش و فرم معادل»!