نگاهی به ریشه های تاریخی در انکشافِ جوامعِ مدرنِ سرمایه داری

آنچه در اینجا می آید معطوف به تشریح روند های بنیادی در انکشاف و گسترش تولید کالایی و عروج شیوه تولید سرمایه داری در دل مناسبات غالب فئودالی در اروپا می باشد. ما بعداُ به نقش و اهمیت کشورگشایی های حکومت های وقت اروپایی (الیگارشی های فئودالی)٬ در غارت و تصاحب ثروت های دیگر کشورها که منجر به پایه ریزی «انباشت اولیه» سرمایه در اروپا گشت٬ خواهیم پرداخت.

سرمایه داری به مثابة شیوه ای تولیدی٬ ابتدا در اروپا و بویژه انگلستان٬ از قرنِ ٬۱۴ یعنی زمانیکه سلسلة شاهنشاهی های اشرافیفئودالی حکومت میکردند٬ شروع به پایه ریزی خود کرد. آن مقارن بود با رشدِ کارگاه های تولیدی و ایجادِ زمینه های نوآوری و ابداعاتِ تولیدی٬ گسترشِ علوم از یک سو٬ و پیدایش شهرهایی که مراکز مراوداتِ تجاری و فعل و انفعالاتِ اقتصادی و به تبَعَ آن پیدایشِ سیمای نوینی از جنبه های مختلفِ اجتماعی٬ فرهنگی و فعالیت های متنوع و بدیعِ هنری  از سوی دیگر٬ بوده است. همین شرایط٬ علارغمِ گرفتار بودنِ نیروی عمدة جمعیت در مناسباتِ اربابرعیتی٬ باعث ایجاد و رشدِ جمعیتِ موردِ نیازِ اولیه در شهرها و اطراف آنها میگردید. نیروی کار آزاد از قیدِ زمین٬ درمیان این جمعیتِ رو به رشد٬ خود به توسعة هرچه بیشترِ تولیدِ کالائی و خدماتِ عمومی شهری انجامید. اجاره یا خرید و فروش نیروی کار٬ نه صرفاً برای خدماتِ محدودِ خانگی و یا مغازه ها یا واحدهای بسیار کوچکِ تولیدی٬ بلکه مستقیماً در امرِ تولید سرمایه داری و حلقه های دیگرِ اقتصادی متصل به آن٬ بسرعت رواج پیدا کرد.

ذاتِ افزونخواهِ سرمایه بطور عام و هر تک سرمایه دار بطور خاص٬ در کسبِ هرچه بیشترِ «ارزش اضافه» در پروسة تولید٬ بطورِ همه جانبه٬ در اروپای غربی و میانه٬ یعنی مهد پیدایش سرمایه داری مدرن٬هنوز دستِ کاملاً بازی داشت. برای نمونه به این مواردی که در چند قرن (عمدتاً بینِ قرنِ ۱۴ تا ۱۷) بصورتِ بسیار خشن و آشکاری جریان داشت٬ مختصراً میتوان اشاره کرد:

الف) طولِ زمانِ کار به مرزهای ۱۶ تا ۱۷ ساعت در هر ۲۴ ساعت از شبانه روز و حتی متوسط بیش از ۶ روزِ در هفته برای هرفرد امتداد داشت.

ب) شدتِ کار با اعمالِ «نظارتِ مستقیم» کارفرما یا عواملش و بتدریج سیستمِ اتوماسیونِ هرچه بیشتر٬ بالا نگه داشته میشد.

پ) استفادة رزیلانه از نیروی کارِ کودکان. با همان شدت و حدت از دو موردِ فوق٬ آنچنانکه گزارش های تکاندهندة حتی دولتی٬ مُبَینِ عمق هولناک آن بوده است.

ث) استفادة تبعیض آمیزِ بسیار شدیدتر از چند قرنِ اخیر٬ از نیروی کارِ زنان بعنوانِ بخش مهمی از نیرویِ کارِ ذخیره یا حاشیه ای٬ باضافة پرداختِ همیشه بسیار کمتر با وجودِ زمان یا شرایطِ مساوی کاری با کارگرانِ مرد.

ج) شرایط ایمنی کار همیشه بسیار پائین و در مواردِ زیادی مانندِ معادن یا تولیداتی که در مجاورت با مواد شیمیائی٬ کوره ها و حتی گرده های تولیدات وسیعِ نساجی و غیره٬ بسیار خطرناک و کشنده بوده است.

چ) پایین نگه داشتن هرچه بیشترِ دستمزد ها٬ بخصوص هر زمان که نیروی کارِ متقاضی کار که هنوز بیکار است٬ بسهولت در دسترسِ سرمایه دار بوده است.

ح) ….

The Early Industrial Revolution starting 2nd half of 18th Century in Europe.
The Early Industrial Revolution starting 2nd half of 18th Century in Europe. Factories, mining, locomotive, with kids, young, women and men, which generally were with very hard and harsh work.

به این لیست میتوان بسیار و با جزئیات در شاخه های مختلف٬ اضافه کرد. اما برای نشاندادنِ اینکه اگر صرفاً به «انصافِ انسانیِ» هر سرمایه داری باشد٬ چقدرمیشود امید یا انتظاری داشت٬ میتواند کافی باشد.

ماهیت چنین واقعیتی اما٬ اینستکه: 
وقتی چرخة سرمایه بعنوان یک پروسة تولیدی و بدنبالِ آن٬ سیستمِ ضروریِ گردشِ کالائی (توسطِ تجارت٬ بازرگانی٬ خُرده فروشی و غیره)٬ خدمات مالی و بانکی مربوطه اش٬ به حرکت میآید٬ قوانین ذاتی آن٬ ضرورتهایش را به سرمایه داران و مباشرانشان٬ همچون یک دیکتاتور٬ دیکته میکند. این «مکانیسم بنیادی» که خود را بر پایة ارزشِ تعبیه شده یا «کار تجریدی منعقد شده» و سپس فرم مادی «ارزش مبادله» ای و پول٬ کم و بیش مستقل کرده و قوام داده است٬ چون موجودِ عجیب والخلقة «تازه به دوران» رسیده ایست که نه «انسانیت و اخلاق» جاافتاده در دورانِ طفولیتِ خود را میشناسد و نه برایش کودک و پیر و جوان فرقی میکند. تنها چیزی که با دهانِ بازِ گشادش٬ فهمیده یا نفهمیده میخواهد٬ مکیدنِ زمان و شدتِ کار هرچه بیشتر از نیروی کار به خدمت گرفته شده٬ میباشد. تمایلِ و خواست اوست که به سرمایه داران بعنوانِ مُجری هایش در دنیای انسانی٬ خط و فرمان میدهد تا احکامش را مُتحقق کنند.

برای هر واحد یا حلقة سرمایه ائی در این سطح٬ یعنی «جوجه تیغی»-های منفردِ سرمایه ائی٬ چالشهایشان برای بقا و رشدِ هرچه سریعتر خود در دو جبهه جریان دارد. یکی عرصة اصلی و طبقاتی درمقابله با صاحبینِ «نیروی کار». و دیگری دنیای رقابتی با هم پالکی های اطرافِ دور و نزدیکِ خود.

در مقابله با کارگران٬ همان مواردی که فوقاً اشاره کردیم٬ بصورتِ «عاداتِ طبقاتی» اعمال میگردد. و نه تنها این٬ بلکه «ارادة طبقاتی» خود را به صورتی پایدار و بدرجاتی محافظه کارانه تر (برای ایجاد قابلیت استمرار و قوام آن در مقیاس اجتماعی)٬بصورت «حق» و «حقوق» در فرمِ عامِ سیستمِ قضائیجزائی و قوانینِ جاری اجرائی٬ مستور می کنند.   

از طرف دیگر٬ در مقابله با رُقبای خود باید همچنین شگرد های خاصی را در نحوة تحققِ بیشترِ فروش اجناس یا سرویس های خود٬ خریدِ بهتر و ارزانترِ اقلامِ و موادِ اولیة مورد احتیاجشان٬ سازماندهی بهتر برای بارآوری بیشتر و غیره٬ مداوماً بکار گیرند. همچنین در بسیاری موارد٬ البته یادشان نمیرود که فشار را بر گُرده کارگرانِ مورد استفادة خودشان٬ بیشتر کنند. مثلاً با افزایشِ زمان کار و شدت کارِ بیشتر در واحدِ خود٬ شدت استثمار را (علاوه بر آنچه که در استانداردِ معمول٬ مرسوم شده است)٬ بالا ببرند. بنابراین می توانند هم کالاهای بیشتر و هم نسبتاُ ارزان تری را٬ به بازار عرضه کرده و زمینه را برای بقا و استحکام خود با کوتاه تر کردن دست یا حتی خارج کردنِ رُقبایشان از بازارِ مربوطه٬ فراهم کنند.

در هر حال٬ روندِ مبارزاتی و زورآزمائی های طبقاتی اولیه٬ برای افسار زدن به تمایلِ درنده خوئی بسیار کورِ بورژوازی نوظهور٬ منجر به وضع قوانینی برای محدود کردنِ ساعتِ «نرمالِ کاری» به ۱۰ ساعت (که در مقایسه با ۱۶ ساعت پیشرفتِ بزرگی محسوب میشد). و تنظیماتِ دیگری چون قوانینِ مربوط به «روز کاری٬ شب کاری و شیفت کاری»٬ سطح دستمزد و غیره در قرونِ ۱۸ و ۱۹ در انگلستان صورت گرفت که خود فشاری بود در برقراری آنان در دیگرِ کشورهای اروپائی.

در این دوره٬ به خصوص با «انقلاب کبیر فرانسه» و آزاد کردن رعایا از قیود مناسبات فئودالیته در مقیاسی اجتماعی در اواخر قرن هجده٬ ما دیگر با جامعه ای تمام عیار بورژوا با طبقات نوینش٬ با دولت ها٬ مراجع حقیقی و حقوقی و احکامِ قضائی اش٬ احزاب مختلفِ قطبی شده اش٬ با فضای علمی و فرهنگی نوین و خلاقش٬ مناسباتِ شهری و ادعای قوی از برقراری حقوقِ مدنی٬ انسانی و طبقاتی در قالب و ظرفیتِ جنبش های اجتماعی در جامعه و غیره٬ در کشورهای اروپائی مواجه هستیم

France the "Great Revolution" in late decay of 18th century and "Liberty Revolution" in 1830. French had another revolution in 1848 as well.
France the “Great Revolution” in late decay of 18th century and “Liberty Revolution” in 1830. French had another revolution in 1848 as well.

***********************

   {بخشِ بعدی (چهارم) درحال نگارش است. امیدوارم قبل از آنکه آن مرا «تمام» کند٬ من بتوانم تمامش کنم!}

                                                        ~ .ـ*)                   ( *ـ. ~                   

جمشید فام    ژانویة ۲۰۱۶                                                jamshidfam@gamil.com