بازنویس طرح “مبارزاتی-فرهنگی” برای آلترناتیوی انقلابی٬ در ایران! ه

بازنویسی “خطابیه ای به کارگران و مردم جان به لب رسیده٬ مبارزین٬ احزاب و فعالین اجتماعی …!” ه

مقدمه تحلیلی: ه

ه ۱- همه ما زیر سلطه حکومتی هستیم که از بدو شکل گیری اش در ذات خود بشدت و مستمراً سرکوبگر٬ جنگ طلب و اعمال کننده قانون شریعه اسلامی آنهم در فرم حکومتی «ولایت مطلقه فقیه» می باشد! از اینجاست که برای حفظ این نوع حکومت اسلامی مادون قرون وسطایی٬ از همان ابتدا ضرورتا نمی بایست وارد هیچ نوع برنامه ریزی بشود که اولاً در اواخر قرن بیست که به قدرت رسیدند مقدور باشد و در ثانی متناسب با سطح نسبتا پیشرفته اقتصادی باشد که خود طی چند سال (از ۱۳۵۵) به افت مستمر و بسیار عمیقی کشیده شده بود. ضرورت ذاتی نگه داشتن حالت «نامتعارف» مذکور٬ از آنجاست که اگر بخواهد وارد چنان برنامه ریزی اقتصادی و توسعه متناظر اجتماعی اش بشود٬ آنگاه میبایست چنین نوع حکومتی را بنیاداً عوض کند. ه

جدا از جنبه های دیگر ناشی از حضور چنین حکومتی٬ همین وجه اقتصادی فرو افتاده و متناظراً برنامه های توسعه ارکان گوناکون و ضروری اجتماعی و سیاسی که با جنگ به تخریب بیشتر و افت بسیار عمیقتر کشیده شد٬ بنیاد اصلی در باقی ماندن و تعمیق بیکاری٬ تورم همیشگی و گرانی سرسام آور٬ مالباختگی٬ فرار از ایران٬ فقر و فلاکت و معضلات و پیامدهای وحشتناک اجتماعی (همچون بختک اعتیاد٬ دیو فحشا و کلاً زندگی نکبت باری برای عموم که بطور لاینفک همراه است با فروپاشی های روزانه …) و به همراهش فرم یابی الیگارشی های مالی٬ اقتصاد امنیتی-نظامی متصل به «سپاه»٬ «اطلاعاتی ها» و ایضا به «بیت رهبری» و امثالهم٬ میباشد. ه
لازم به ذکر است که اقتصاد ایران تحت این حاکمیت پس از جنگ ۸ ساله٬ با وجودی که به ناگزیر مبتنی بر نظام سرمایه داری (در عصر انحصارات) باقی ماند٬ در عین حال هیچگاه به پروسه دوره ای انباشتی معتبر کشیده نشد. همین واقعیت تاثیرات بنیاداُ متفاوتی در عموم جنبش ها و نیز به ویژه مکانیسم محتمل انقلابی پیش روی جامعه را رقم زده است (به انتهای همین متن مراجعه کنید). عروج جناح «اصلاح طلب» و در کنار یا همراهش٬ پدیداری گرایش خصوصی سازی «نئولیبرالی» از نوع «غربی»٬ تماماً ظاهری و بی پایه و اساس بوده… و اصولاً چه در وجه سیاسی-مدنی و چه اقتصادی اش حکم سراب را بازی کرده اند. ه

مجموعه این خصوصیات ذاتی و بنیادی همچون خمیرمایه و ماهیت این رژیم ولایت فقیهی٬ لازم و ملزوم یکدیگر بوده و تا این رژیم برقرار باشد٬ هیچ گریزی از آن نبوده و نمی بایست هم چنین انتظاری داشته باشیم. همچنین ابقاء و استمرار نامتعارفی اقتصادی تحت این حاکمیت٬ خود محصول و تابع این حکومت بوده و لذا خصوصیت سرطانی در فرم ارتجاع مطلقه اسلامی را علیه کلیت جامعه و نسل های پی در پی اش به ناگزیر تحمیل کرده و خواهد کرد. ه

ه ۲- با وجود سرکوب مستمر توسط این حاکمیت٬ آحاد مردم به ویژه زنان با پایمال شدن بیش از پیش حقوق اجتماعی شان تحت شریعه شنیع اسلامی که حجاب اجباری یک قلم آن میباشد٬ همواره در کشاکشی سهمگین و نفس گیر در مقابله با این هیولای اسلامی-سرطانی قرار داشته و با دوره هایی از افت و خیز میان جنبش های بن پایه ای کارگری-معلمی و غیره از یک طرف… و در کنار و همراه آنها تحرکات گوناگون اقشار مردمی در محدوده احقاق حقوق مدنی-ملیتی و غیره از طرف دیگر٬ روبرو بوده ایم. البته در چند سال پیش از پدیداری جنین وار موقعیت نوین انقلابی با نماد «زن زندگی آزادی»٬ خوشبختانه توازن قوای نسبتاً پیشرفته ای بخصوص به نفع جنبش کارگری – معلمی صورت گرفته بود. با اینحال این جنبش های عمیقاً زخم خورده و گاهاً عصیان زده پیش از دوره اخیر انقلابی (یعنی قبل از قتل دولتی مهسا-ژینا در۲۵ شهریور ۱۴۰۱)٬ به واسطه سلطه ذاتاً مادون قرون وسطایی رژیم اسلامی از عدم قابلیت رسیدن به شرایط مبارزاتی همگن و هماهنگ در سطح سراسری بشدت رنج می برده و به درجه کیفیتاً کمتری در دوره انقلابی شده اخیر٬ هنوز رنج می برند. ه

ه ۳- این وضعیت پس از گذشت بیش از چهل سال خونبار و کماکان اسلامی-سرطانی٬ نمی تواند برای ما و به ویژه نسل های بعدی ما با محوریت زنان و دختران این مرز٬ قابل تحمل باشد. آنچنانکه همواره شاهد عصیان ها و خیزش های به خون تپیده گوناگون در صحنه جامعه بوده ایم. همچنین گرچه برای خود رژیم هم بیش از پیش استیصال آمیز می گردد٬ اما به لحاظ قابلیت سرکوب گری اش و اینکه چون نامتعارف اقتصادی هم میباشد٬ کماکان میتواند خود را بشیوه ای سرطانی و خارج از نفوذ موثر جامعه بین المللی (به ویژه غرب) ۱*٬ نگه دارد. ه

ه {۱* این جنبه «خارج از نفوذ بودن…» که اشاره شد٬ به هیچ وجه به معنی همان استقلال از «شرق و غرب» حتی با روایتی که هنگام عروج خمینی طرح می کردند نیست. در واقعیت امر در سطح تجاری٬ دیپلماتیک و سیاسی٬ در عین حال همچون «گاو شیر ده» وسیعاً توسط قدرتهای جهانی٬ منطقه ای و کارچاق کن ها (چه دوست و چه حتی دشمن شان)٬ به صور و طرق مستقیم و غیر مستقیم مورد استفاده و سوء استفاده های متنوع قرار گرفته و هر چه به مرزهای وجودیش بیشتر نزدیک میشود٬ بیش از پیش قرار خواهد گرفت. البته «گاو شیرده» در عین حال به این معناست که پروسه الیگارشی سازی مالی (یا «اشرافیت پول اندوز») میان اعوان و انصار متصل به مراکز قدرت٬ سپاه٬ اطلاعاتی ها و بیت رهبری در درون رژیم نیز متناسبا و بطور لاینفک٬ برقرار است.} ه

در واقع جنبش های کارگری و عمومی نه فقط زیر سرکوب شدید و مستمر قرار داشته و دارند٬ بلکه همچنین روی بستری از موقعیت شخم زده جنبشی به واسطه نامتعارفی اقتصادی تحمیل شده توسط این رژیم از بدو عروج خود٬ قرار داشته و دارند. این دو وجه سرکوب و اثرات مخرب نامتعارفی ذاتی اقتصادی٬ قویا جلوی متصل شدن جنبش های همیشه موجود در همه عرصه های عمومی و بن-پایه ای را گرفته و تا زمانی که نتوانند با طرح های آگاهانه (چه مکتوب و چه نانوشته و بصورت عملگرایانه) جنبش های موجود را به سمت همگنی مبارزاتی در سطح سراسری جهت محاصره کامل این هیولای سرطانی بکشانند٬ در بر همین پاشنه خواهد چرخید…! ناگفته نماند که اگر چنین مسیر انقلابی در جهت محاصره کامل رژیم پیش نرود٬ اما در عوض به روش یا طرق دیگر (چون حملات نظامی خارجی٬ تنش ذاتی و لذا فروریزی درونی انباشته خودشان و غیره) در حضور سطحی از جنبشهای پراکنده و یا حتی در همین سطحی که «انقلاب ژینا» به ارمغان آورده٬ طوری به سمت سرنگونی کامل کشیده شود٬ آنگاه خطر فروکشاندن جامعه به قهقرای اجتماعی توسط عوامل اصلی و رسمی و یا «آتش به اختیاران» مرگبار درون این نظام اسلامی٬ هنگامی که «بوی الرحمان» خود را احساس بکنند٬ قویاً وجود دارد. نتایج حاصل از این میسر از پیش چندان قابل پیشبینی نیست. با این حال میشود گفت که هر چه باشد٬ فرسنگها از این نظر نسبتاً جا افتاده و قطعاً متوهم که گویا «…آنگاه توازن قوا به نفع جنبش کارگران و مردم فراهم میشود…»٬ فاصله خواهد داشت! ه

ه ۴- از اینجاست که طرح های الترناتیوی که با مکانیسم انقلابی ممکن در عبور از چنین رژیمی سازگاری کامل داشته باشند٬ ضرورت خود را باز میابند. این ضرورت میتوانست از حدود بیش از سی (۳۰) سال پیش تا کنون (که تثبیت نامتعارف گونه رژیم پس از جنگ٬ قابل تشخیص شده بود)٬ نزد احزاب٬ کنشگران تحلیلگر در داخل یا خارج کشور و حتی تا حدودی توسط رهبران عملی-میدانی٬ به میزانی که به این واقعیات و روندهای آشکار و پنهان طرح شده در مورد فوق (۳- ) آگاهی و اشراف میتوانستند بیابند٬ خود را نشان دهد (چنانکه شورای کانونهای صنفی معلمان در اوايل سال ۱۴۰۱ و در آستانه روز جهانی کارگر در این جهت ابراز وجود کردند!) ه

متاسفانه چنین ضرورتی در ابعاد لازم خود میان گرایشات گوناگون سیاسی و تحلیلگران شناخته شده و با نفوذ٬ بازیافته نشد. چرا که درک و دریافت چنین ضرورتی مستلزم درک همه جانبه از بنیاد های اصلی (آشکار و پنهان) دخیل در انقلابات از یک طرف و درک از روند واقعی «وضعیت عینی انقلاب» و دگردیسی آن به «وضعیت عینی عصیانزا» ۲* که پس از تثبیت رژیم خمینی-زاد حادث شد٬ از طرف دیگر بود. توضیح فشرده اینکه٬ افق بحران سرمایه داری٬ آنگونه که در نیمه سال ۱۳۵۶ ایران حادث شد و تقریبا تمامیت جامعه را به یکباره و بصورتی همگن وارد وضعیت انقلابی گرداند٬ دیگر بصورتی که عموما بطور ناخوداگاه انتظار داریم٬ موضوعیتی ندارد. در واقع آن بستر بحران اقتصادی تحت این حاکمیت باقی ماند و تا موجودیت این رژیم نیز باقی خواهد ماند. بنابراین استراتژی انقلابی متناسباً میباید با درک کامل از این وضعیت اتخاذ گردد. ه
ه —- ه
ه {۲* تشریح این ترم و آنچه دگردیس گردید٬ چه به لحاظ تحلیلی و چه به ویژه از نظر راهکار استراتژیکی برای کنار زدن کامل رژیم اسلامی-سرطانی٬ از اهمیت بسیار لازم و در واقع حیاتی برخوردار است. با اینحال آنرا در متن جداگانه ای میشود ضمیمه کرد} ه
ه —- ه

جمشید فرشیدفام
ه ۱۶ می ۲۰۲۳ ه
ه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ ه

لطفاً توجه: ه
تا اینجا بخش اولیه و مقدماتی طرح است که اینگونه بازنویسی شده. قسمت اصلی که در واقع خود «طرح آلترناتیو… » میباشد٬ هنوز بازنویسی نشده است. ه
تمامیت مقدمه و اصل طرح که در ۱۶ جون ۲۰۲۱ (یعنی دو سال پیش) نهایی شده بود٬ عینا در همین سایت موجود است. فعلا برای دیدن آن و به ویژه بخش اصلی طرح میتوانید به این لینک مراجعه کنید: ه

لینک به نسخه قدیمی: «طرح آلترناتیو انقلابی متعارف خواه دو قطبی برای مردم ایران» ه