منشاء انسان فعلی و شکل گیری جامعة انسانی

از گروه های گلّه وارِ بدوی تا پیدایش تاریخ بشر

گروه های میمونانسانی٬ یا ایپ ها (Apes) که شاید ریشة پیدایش شان به بیش از ۱۲ میلیون سال پیش هم برسد٬ طی میلیون ها نسل٬ بسیار پیش از آنکه جوامع انسانی شکل بگیرند٬ از شاخه ای از میمون ها بواسطة تغییرات عمدة محیط زیستی و سپس برخی دگردیسی های فیزیولوژیکی و بالاخره٬ قابلیتِ ابتدایی ابزارسازیشان٬ جدا گشتد. اما طی آن دورانِ طولانی شاخه های مختلفی بوجود آمدند که بیشترشان هنوز بلحاظ مشخصات فیزیکی بدن و جمجمه شان مانند شاخه هایی چون «استرلاپیتِکوس»٬ بودند. یعنی قامت شان عمدتأ (و نه کاملأ) راست شده بود و دستها بسیار شبیه به دستان ما منتهی به نسبت بلندتر٬ پاها و عرضِ شانه شان برعکس کوتاه تر و مهم تر از همه جمجمه ای کوچکتر که حاکی از وزن و حجمِ مغزی کمتری٬ حدودآ ۶۰٪ یا در مواردی حتی کمتر از مغز کنونی ما را داشتند. این کوچکی نسبی حجم مغز٬ البته به معنای ظرفیت هنوز بسیار ضعیف تر عملکردهای مغزی هوشمند (Intelligent brain’s functionality)  نسبت به انسان کنونی٬ بوده است. و نیز وضعیتِ برآمدة دهان٬ حاکی از عدم قابلیت چندانی برای ایجاد اصوات کمکی جهت ارتباط با یکدیگر داشته است. در این دوران طولانی مطابق فرضیة «انسانمیمونِ آبزی»٬ یک شاخة نیمه آبزی شکل گرفت که بعد از برگشت شان به خشکی و مهاجرت به اطراف٬ موقعیت ظاهری و اندامی مانند نوعی از فسیل های ماقبل ۲۰۰ هزار سال پیش موسوم به «هومو» پیدا کردند. یعنی قامتی کاملأ ایستاده٬ با پا هایی کشیده و بلند تر از دیگر «ایپ» ها٬ موی بدن ریخته و خلاصه مشابه انسان امروزی. اما بر خلاف ما٬ هنوز از رشد مغزی کمتر و باطبع با ساختمان جمجمه ای بدونِ پیشانی (همچون حالتِ کفگیر خورده!)٬ برخوردار بودند *1 .

اما از حدودِ تخمینی ۲۰۰ هزار سال پیش و بلکه بیشتر٬ تا حدود ۵۰ هزار سال پیش٬ وضعیت در شاخه ای از آن «هومو»های متصل به نسلِ مستقیمِ ما بسرعت (نسبت به دوران میلیونی قبلی) عوض شد. و آن اینکه به واسطة مجموعه ای از نیروهای همیشگی طبیعتِ پیرامون٬ بخصوص بدنبالِ کشف و نگهداری آتش از حدود ۴۰۰ هزار سال پیش٬ بهبود مربوطه در وضع تغذیه و نیز در ارتباط متقابل با آن٬ قابلیت ها و استعداد های روبه رشد انسانهای اندوره٬ این تحول شکل گرفت. در این رابطه از جمله احتمالِ سلسله ای از جهش (mutation) های ژنتیکی (بواسطة تداوم و تراکمِ اثراتِ هدایت کنندة محیط طبیعی٬ طی نسلها)٬ که مداومأ بصورت تدریجی و گاه جهش وار منجر به بهبود و تحول در قابلیت های ابزار سازیشان و ایجاد شرایط موثرتری برای شکار و گردآوری مواد خوراکی و شرایط زیستی خود٬ میشد. در این مسیر بسیاری از اندامها به سمتِ شکل امروزی بهینه (enhanced) گردیدند. مهمتر از همه٬ رشدِ مغزی منجر به پیدایشِ قسمت جلویی آن (frontal lobe) و درنتیجه پیشانی برآمده به صورت امروزی که همة انسانهای فعلی آنرا دارا میباشند٬ گردید. این امر در مقایسه با تکامل میلیونی انسانها بعد از جدایی شان از شاخة میمونی٬ بنظر من به مثابة یک پروسه جهش وار مستمر در تکوین بیولوژیک در تاریخِ تحول و پیدایشِ انسان با قامت فیزیکی و قابلیت های زیستی و اندام های تحول یافته بصورت کنونی٬ محسوب میشود.
همچنین لازم به ذکر است که در این دوره گویا چند شاخه دیگر از انسان های اولیه٬ به موازات اجداد مستقیم ما بوجود آمدند. یکی از آنها انسان «نئاندرتال Neanderthal» است که گرچه کل حجم مغزی معادل و حتی کمی بیشتر از انسان فعلی داشتند٬ اما قسمت پیشانی آنان کوتاه تر بوده است. که این خود حاکی از قابلیت محدود تر تجرید کنندگی و فکری آنان نیز می باشد. این شاخه بسیار پیش از اجداد مستقیم ما به مناطق اروپایی رفته بودند. اما بنا به دلایل نه چندان معلوم٬ در دوره آخر یخبندان و از قرارِ شواهد باستانشناسی٬ حدود ۴۰ هزار سال پیش٬ نسلشان منقرض گردید.
همچنین بعید نیست که برخی از انسانهای فعلی حاصل امتزاج با «نئاندرتال» ها یا شاخه های نزدیک به انسان آندوره در آسیای شرقی (خاور دور) باشند. با اینحال قسمت جلویی مغز همه انسانهای فعلی با استعداد های کم و بیش مختلف٬ به لحاظ «بیولوژیکی» یکسان است. 

قابلیت های ابزار سازی انسان هوشمند (Homo Sapian)٬ یعنی شاخه ای که به انسان فعلی انجامید از حدود ۵۰ هزار سال پیش به اینطرف٬ به درجه ای از رشد رسید که امر «تولید» کشاورزی و دامداری در کنار شکار٬ انسانِمیمونِ بدوی را قاطعانه از دنیای نیمه حیوانی که در گروه های شبه گله ای و بر اساس همخونی مشترک با قابلیت ابزارسازی محدود زندگی میکردند٬ مجزا کرد. و به اینترتیب پایه های زندگی اجتماعی ریخته شد. در این روند٬ انسان بتدریج نه تنها قابلیت حیاتش را در مقابله با طبیعت پیرامون در یک فرایند جمعی بسیار پیشرفت داد بلکه قسمت جلوی مغز انسان٬ قابلیت ویژة تجرید سازی را چنان فراهم کرد که به کمک آن مبنای مادی فکر کردن و ابراز وجودهای دیگر ذهنی را بوجود آوردند.

 

—————— زیر نویس مربوط به منشاء بیولوژیکی انسان کنونی

*1- برای بررسی بیشتر به سرتیترهای قبلی یعنی: «تئوری یا فرضیة انسان-میمونِ آبزی» و «ایپس-آبزی (پری دریایی واقعی) و اهمیت کشف اخیرِ علمیِ آنها» مراجعه شود.

 

The process of growing our early society and shaping civilization.
From Early Human to shaping our Societies, with great buildings and other achievements.

شیوة تولیدی به مثابة متابولیسم اجتماعی

(این مبحث در صفحة بعد میباشد. لطفاً به لینک صفحة بعد کلیک کنید.)

ادامه در صفحة بعد…