————- زیر نویس مربوط به درک های هنوز وارونه
*2 – دوباره در اینجا نیز از یک فرم جدلی بهره می گیرم تا قدرت این «هیروگلیف» را برای ایجاد درک وارونه (در کنار درکهای «فتیشیستی» که تا کنون توضیح داده شد)٬ از واقعیت رابطه اجتماعی تولید و مبادله کالایی نشان دهم. اگر بخاطر داشته باشید در زیرنویس *1 از سرتیتر «الف – “ارزش استفاده” و “ارزش”…. » ما نقل قولی را داشتیم که مبنی بود بر نفی تاریخی ارزش پیش از سرمایه داری. که البته در این موردش همانجا مورد نقد واقع گردید. حال جنبه دیگر آنرا که مبتنی بر ارائة یک درک وارونه است را اینجا شاید فقط باید تماشا کنیم! چرا که من فکر نمی کنم در محتوای آن احتیاج به توضیحی بیشتر از آنچه که تا کنون طرح شده است٬ داشته باشد. حال برای سهولت٬ کل آن نقل مکتوب را دوباره اینجا می آورم:
«…ارزش یک وجه تاریخی – اجتماعی محصولات کار انسانها، یعنی یک رابطه اجتماعی میان انسانها در این دوره مشخص تاریخی، یعنی در سرمایه داری است. بدین ترتیب «رابطه اجتماعی کالا با کالا» هم یعنی رابطه اجتماعی میان محصولات کار انسانها، و از طریق محصولات کار، میان خود انسانها، باز در این دوره تاریخی – اجتماعی معین. و ارزش همینجا معنی پیدا میکند، همینجا ظاهر میشود، در همین متن اجتماعی عینیت، یا «وجود اجتماعی»، پیدا میکند…»!
همانطور که ملاحظه می کنید٬ ایشان در جمله اول٬ ابتدا می گویند: «ارزش یک وجه تاریخی – اجتماعی محصولات کار انسانها»… سپس بلاواسطه ادامه میدهند: «یعنی یک رابطه اجتماعی میان انسانها…» است! تا اینجا در یک جمله٬ برای تعریف «ارزش» هم به رابطه «محصولات» و هم رابطه میان «انسانها» اشاره می کند. سپس جدا از آن جنبه که ریشه تاریخی شکل گیری «ارزش» را در قبل از «سرمایه داری»٬ نفی می کند٬ جان کلام و کنُه مطلب را به وضوح اینگونه بیان می کند: «... بدین ترتیب «رابطه اجتماعی کالا با کالا» هم یعنی رابطه اجتماعی میان محصولات کار انسانها، و از طریق محصولات کار، میان خود انسانها…»!
با توجه به توضیحی که در فراز هایی از این متن و مشخصاً این سرتیتر «فتیشیسم کالایی…»٬ در تلاش از درک رابطه کالایی تا کنون داشته ایم. و نیز با کمک نقل قولی از مارکس که در زیرنویس قبلی («زیرنویس ۱») داشته ایم٬ معلوم است که این دوست صاحب نظر ما٬ عمیقاً گرفتار یک درک وارونه از رابطه تولید کالایی می باشد. شما تصور کنید٬ این فرمولبندی توسط کسی بیان شده است که واقعاً کتاب «کاپیتال» را شاید در چند زبان مختلف «زیر و رو» کرده و «دل و روده اش» را هم در آورده است! این اما نشان نمی دهد و قطعاً به این معنا هم نیست که این دوست بسیار گرامی٬ از میزان مطالعه و دانش مربوطه چیزی کم دارد٬ بلکه نشان میدهد که واقعاً درک مبحث «کالا» چقدر «پیچاننده» است. طوریکه بسیاری را به ساختن سیستم های شناختی خاص خود که از روند واقعی آن بدور است٬ می کشاند.
در این مورد اتفاقاً٬ برخلاف درک های «فتیشیستی» و یا تحلیل های «کالایی» توسط تئوریسین های قدیمی تر چون «فیزیوکرات»ها٬ ایشان البته از قرار واقف هستند که مثلاً «ارزش» چیزی «ماوراء طبیعی» (مطابق درک فتیشیستی) و یا موجودیت داده شده از طرف «طبیعت» (مطابق درک فیزیوکراتها)٬ که درون کالاها جای گرفته نیست. بلکه بنیاداً به نوعی «رابطه اجتماعی» می باشد. منتها نه تنها ایشان درکی که ما تا کنون از «رابطه اجتماعی» بدست آورده ایم را ندارند٬ بلکه قویاً من شک دارم که در این رابطه اصولاً هیچ درک قابل ارائه ای از معنای «رابطه اجتماعی» داشته باشند. به نظر من یک عامل مهم و پُرقدرت در گرفتاری به این درکهای «واژگونه» که بنیاداً هنوز در حیطه «راز آلودگی» درکهای فتیشیستی می باشد٬ در واقع مربوط به عمل روزمره کالایی می باشد. مثل اینکه ما هر روز می بینیم که خورشید دارد دور زمین می گردد! منظورم این است که پیشرفت رابطه تولید کالایی بخصوص در حضور پول (و علیرغم «حضور کتاب کاپیتال مارکس»!!)٬ این چرخه را «عملاً» بصورت معکوس به اذهان متبادر می گرداند. یعنی گویا آنچنانکه ایشان می گوید٬ رابطه کالاها (که به صفت «اجتماعی» نیز مُزَیّن گشته است!) قائم به ذات خود زاینده «ارزش» است. و نه تنها این٬ بلکه می توان چنین برداشت کرد که با این درک٬ ضرورت رابطه انسانها در این روند٬ خود از این رابطه میان «کالا با کالا» نتیجه شده و ایجاب می گردد! و این همان «واژگونه» دیدن و «وارونه» درک کردن است که می تواند گریبان اساتید مارکسیست و مدرسین «کاپیتال» را هم بگیرد… آنهم در قرن بیست و یکم!
————— پایانِ زیر نویس *2
اگر مایلید از همینجا به مبحث اصلی برگردید٬ لطفاً به این لینک کلیک کنید: «فتیشیسم کالایی و راز آن»!