ضمیمه ۶ – ملاحظاتی بر سیلاب های سراسری در اوایل سال ۱۳۹۸ (۲۰۱۹) در ایران

ه۱- رابطه جمهوری اسلامی ایران با پیدایش «بلایای طبیعی»! ه
در شروع سال جدید ۱۳۹۸ ٬ در ایران نیز ما شاهد تلفات جانی و خسارات فراوانی از ناحیه سیلابهای وحشی می باشیم. زمینه عمومی این پدیده های مرگبار که در اقصی نقاط جهان شاهد بروز فزاینده اش هستیم٬ البته به واسطه اثر پدیده «گرمایش جهانی» می باشند. توجه داشته باشیم که در مسیر تراکم هرچه بیشتر این اثر٬ گاه ما شاهد برف و باران های غیر متعارف خواهیم بود. درست مثل کسی که در حالت «تب»٬ به «لرز» هم دچار میشود. به عبارت دیگر «تب و لرز» شرایط عمومی آب و هوایی در جای جای کره ارض٬ خود به مثابه «سیمپتوم» یا نشانه هایی از وجود چنین مرض «گرمایش جهانی» که منشاء فعالیت های انسانی دارند٬ می باشند. ه
در مورد ایران اما٬ یک عامل مستقیم «انسانی» دیگر در شدت گرفتن اثر این پدیده جهان سوز همانا وجود و عملکرد حکومت اسلامی می باشد: بی برنامگی چهل ساله به همراه سوء مدیرییت ها و «ندانم کاری» های ناگذیر توسط مدیران و وزرای مربوطه اش از یک طرف٬ و کل دم و دستگاه سرکوب و قلدری علیه جامعه از جمله مراکز علمی-تحقیقی از طرف دیگر٬ شرایطی را به بار آورده اند که در زمینه آب و هوایی و محیط زیستی٬ ما شاهد خشک-آبی ها٬ گرد و غبار های کشنده و کلاً آلودگی های بسیار می باشیم. رژیم اسلامی٬ ادامه حیات خود را در ایجاد خفقان و سرکوب گاه قرون وسطایی مستمر و مداوم در داخل ایران و تلاشهای پر هزینه بسیاری برای «نیروی اتمی» شدن و باز کردن جای پای نظامی و جنبش خشونت ساز اسلامی خود در منطقه و اگر زورش برسد فراتر از آن٬ می یابد. برای همین است که بودجه های کلان «تریلیون دلاری » صرف نگهداری و گسترش قدرت خونریز و عمیقاً ارتجاعی خود می شود. این نوع «حکومت مداری علی وار»٬ به ناگذیر فساد اداری و اختلاس های مالی نجومی را به همراه آورده و بیش از پیش به بار خواهند آورد. بی دلیل نیست که تا کنون این رژیم ننگین در طی سالهای اخیر و بخصوص در سال ۲۰۱۸ فعالانه دست به بازداشت٬ زندانی وکشتن مستقیم و غیر مستقیم فعالان محیط زیست در ایران٬ زده است. ه نتیجه اینکه٬ پیدایش این بلایای آسمانی٬ بیش و پیش از تاثیر «گرمایش جهانی»٬ یک پایش روی عملکرد بشدت تخریب کننده محیط زیستی٬ توسط این حکومت می باشد. یعنی قبل از اینکه اثر گرمایی بتواند تاثیر چندان مستقیمی روی کل منطقه در جغرافیای ایران داشته باشد٬ به واسطه حضور مداوم بی برنامگی و به دنبال آن عدم اختصاص نیروی انسانی متخصص لازم (به همراه حذف فیزیکی آنها)٬ عدم اختصاص بودجه های لازم مربوطه٬ و همچنین تاخت و تازهای عوامل کوچک و بزرگ متصل به «بیت رهبری» و دم و دستگاه «گل و گشاد» دولتی٬ نیروهای فعال مایشاء نظامی (بخصوص فعالیت های سپاه)٬ کارچاق کن های محلی و غیره و غیره٬ بوده است. ه
اکنون این دو نیروی مخرب در جغرافیای ایران٬ همچون گازانبر بهم رسیده اند. دو نیرو با منشاء عملکرد انسانی (یکی متصل به تاریخ ۳۰۰ ساله پیدایش سوخت های فسیلی در سطح جهان و دیگری رژیم اسلامی)٬ دست بدست هم داده و بیش از پیش نیروی طبیعت را علیه مردم در ایران بسیج و هدایت کرده و خواهند کرد… ه

ه ۲– لزوم ده چندان فوری در براندازی رژیم اسلامی ایران در شرایط «گرمایش جهانی» ه
بعد از نوشتن متن بسیار فشرده تحت عنوان فوق٬ برخی از فعالین بسیار کارکشته در صحنه سیاسی٬ در مقابل طرح هشداری من نسبت به لزوم ذکر عامل مهم دیگر که منشاء انسانی در بروز اینگونه «بلایای آسمانی» دارد٬ متقابلاً به من گوشزد کردند که: نخیر تمام مسئولیت بعهده این رژیم است. من در جوابهای متقابل که در کامنت های زیر متن مذکور موجود است٬ فکر کردم که اینگونه استدلالات در برابر من٬ ناشی از «سرسری خواندن» می باشند (برای آن به کامنت «روانشناسی مرض گونه سرسری خواندن» مراجعه کنید). اکنون به نظرم می رسد که این نگاه به قضایا و اتفاقیات٬ عمیق تر از ایراد «سرسری خواند» می باشد. یعنی برمیگردد به مشکل در نوع نگرش به واقعیات و «شیوه های تحلیلی» در درک و هضم روند های پیش رویمان. نه تنها این بلکه مهمتر از آن به این مورد بیش از پیش واقف شدم که باید به کل جامعه بسیار بیشتر از گذشته هشدار و سپس فراخوان داد که اتفاقاً حضور نیروی سرگردان و دیوانه و بی عقل «بلایای طبیعی» ناشی از اثر وجود «گرمایش جهانی »٬ واقعی و از قرار شواهد تجربی-علمی٬ فعلاً دیرپا و بسیار خطرناک می باشد. یعنی این «نیروی» انسان ساخته و اکنون «طبیعی» شده٬ شاید خیلی زودتر از تصور ما٬ دوباره برگردد! شاید بارها و بارها… و قطعاً گاه با نیروی مضاعف شده اش٬ متاسفانه چندین و چند باره باز خواهد گشت! خوب تا همین جا «احساس خطر» و عقل ما چه حکم می کنند؟‌! به نظر من٬ قطعاً چنین حکم می کنند که باید در دو عرصه کاملاً بهم مربوط و متصل٬ به مقابله با این پدیده پرداخت. یعنی جدا از اینکه فعلاً باید با تمام قوای ممکن و با ابتکارات مردمی٬ به داد سیل زدگان رسید٬ همچنین باید به راهکارهای درازمدت تر نیز بطور همزمان پرداخت. ه
از یک طرف٬ با یادآوری از جهانی بودنش٬ به این نتیجه میتوان رسید که یک جنبه در مقابله با آن٬ عرصه ایست که در ظرفیت های مختلف و بعنوان بخشی از تلاش جهانی٬ به مقابله با تعمیق و بلکه در نهایت شاید کنترل آن٬ پرداخت. در این راستا٬ یک مشکل بزرگ برای مردم ایران وجود دارد. آن مشکل اینستکه ما حکومت جمهوری اسلامی را داریم. معنا و مفهومش اینستکه٬ یک رکن مقابله جهانی٬ حضور دولتها برای هماهنگی در اقداماتی که در ظرفیت «دولتهای مطبوعه» هر کشوریست. پس این سؤال٬ پیش رویمان است که آیا رژیم اسلامی واقعاً در این ظرفیت می تواند بعنوان نماینده مردم ایران و یا حداقل بصورت مثبت که مورد انتظار جامعه جهانیست٬ ظاهر شود؟! به «لطف» کارنامه سیاه چهل ساله این حکومت٬ جواب من و قطعاً اکثریت مردم ایران قاطعانه منفی خواهد بود. ه
از سوی دیگر اما٬ توجه به اینستکه خسارات و اقدامات تخریبی بی شماری در زیر ساختهای ارتباطی٬ اجتماعی و اقتصادی در ایران وجود داشته اند که آشکارا حاکی از «اثر وجود اقدامات انسانی رژیم-ساخته» می باشند. این موارد که در متن قبلی بطور موجز و همه جانبه آمده اند٬ دیگر بر همگان معلوم و به اصطلاح «اظهر من شمس» می باشند. اکنون بعد از پیدایش سر و کله این «بلایا»‌ در آسمان جغرافیای ایران که سراسری بودنش کاملاً حاکی از حضور نیروی گرمایش جهانیست٬ این خسارات که توسط این رژیم وارد شده بود٬ خود را بیش از پیش نشان می دهند. به همین دلیل مردم و از جمله بسیاری از سازمانهای سیاسی٬ به درست مسؤلیت این حد از شدت خسارات و بخصوص جانهای عزیز از دست رفته بخاطر آنرا متوجه رژیم دزد و جنایتکار اسلامی در ایران می کنند. ه

ه ۳- درک رابطه لاینفک میان رژیم و سیلابهای اخیر! ه
از آنجا که در این حیطه قطعاً برای بسیاری از افراد و حتی فعالین با سابقه اجتماعی چه در ظرفیت فردی و چه در قامت سازمانی و حزبی٬ این ارتباط درونی واقعا درک درستی نمی شود. یا ناروشنی های معینی وجود دارد. برای همین کمی به توضیح این ارتباط می پردازم. ه برای روشن شدن بیشتر این ارتباط شما فرض کنید که همه آن عواملی که در سیلابهای اخیر (بعنوان مثال)٬ به عامل حکومتی برمی گردد را از صحنه حذف کنیم. به عبارت دیگر فرض کنیم حکومت اسلامی٬ در این مدت چهل سال نه جنگلهای شمال را بی رویه تراشیده و پول کرده تا به جیب گشادش در «سپاه» و حوزه های تحمیق کننده جامعه و ارگانهای دیگر سرکوبگر خود و غیره٬ سرازیر کرده باشد. و نه جاده در مسیر های سیلابی کشید یا فعالین محیط زیست را دستگیر و بعضاً کشته و غیره و غیره. و نیز برعکس بودجه های مناسب و متناسباً کافی در ظرفیت ارگانهای عمران و آبادانی اش برای مقابله با چنین بلایای قابل پیشبینی قرار داده و به فعالین آزاد و حتی جهانی محیط زیستی میدان لازم برای فعالیت های خود داده باشد و… خلاصه هرچه از توان داشت دریغ نکرده بود. خوب در این حالت قطعاً یک کار نمی توانست بکند و آن اینکه از بروز این سیلابها در سطح سراسری جلوگیری کند. دقت کنید که ما در یک مورد در اینجا و آنجا صحبت نمی کنیم که بخواهید مثل برخی رفقا که در کامنتها آمده استدلال کنید در آنجا جا حکومت چنین کرده و در اینجا چنان. این ها بارش های غیر متعارف در یک سطح تقریباً سراسری در جغرافیای ایران بوده و قطعاً اثر فعالیت های «بارور سازی ابرها» توسط هواپیماهای مخصوص در برخی نقاط مرکزی در ایران نیز نمی تواند باشد. خوب بقول معروف٬ «آنوقت چی؟» ه مسلماً در آنصورت ما شاهد کنترل بسیار بسیار بیشتری به نسبت تجربه اخیر می بودیم. معنایش اینستکه عمق فجایع و خسارات مالی و جانی بسیار بسیار کمتر می شد. با اینحال سیل کماکان خسارات قابل توجهی برجای می گذاشت. بخصوص که بصورت سراسری ظاهر گردیده اند. آنوقت کمک های مردمی چه در سطح داخل و چه در سطح جهانی٬ خود به کمک های دولتی و سازماندهی های مربوطه یاری بیشتر می رساندند و برعکس. ه
از اینجا و در این شرایط فرضی (که بر جوانان عیب نیست!)٬ نتیجه میشود که باید برای این پدیده ها در شرایط «گرمایش جهانی» بیش از پیش دولت «گل و بلبل»‌ مان را مورد چالش برای برنامه های هرچه وسیعتر و همه جانبه تر تشویق کرد. و نه تنها تشویق بلکه بیشتر فشار آورند که جریانهایی که می خواهند به قدرت نزدیک شوند یا در قدرت باقی بمانند٬ از برنامه های همه جانبه تر حرف بزنند و بیشتر از حرف عمل کنند. اینجاست که حتی دولتهای آینده در آن شرایط فرضی باید بتوانند از عهده این «بلایای» بسیار محتمل تر در فرمهای «طبیعی» گوناگون پیش روی جامعه و حتی فراتر از آن در اقدام هماهنگ با دیگر جوامع٬ بر آیند. ه پس اگر دولت یا دولتهای مورد نظر در دوره های مختلف قبل و بعد از وقوع چنین نیروهای بالقوه و یا بالفعل مخربی٬ خوب عمل کرده باشند٬ چکش این «بلایای طبیعی» قطعاً کم ضرب تر خواهد بود و نه اینکه اصلاً «نیست و نابود» شوند. ه
حال اگر از خواب و خیال خود درآمده و به شرایط حاضر نگاه کنیم٬ می بینیم همانطور که در متن اولیه گفتم٬ دو نیرو با منشاء انسانی (یکی متصل به سوخته های فسیلی در ۳۰۰ سال اخیر و دیگری عملکرد مخرب رژیم)٬ مانند دو سر گازنبر به جان مردم در جامعه ایران افتاده اند. ه
جمشید فام
ه ۱۲ اپریل ۲۰۱۹ ه