…زیرنویسها: “عدم قطعیت هایزنبرگ”٬ “ایده” هگلی و

——— زیرنویس *1 مربوط به «سلسله های منطقی»

*1  – بینهایت بودن در «سلسله برهانی وجوب و امکان» و مشابهاتش (مانند تقدم و تاخر منطقی)٬ نه صرفاً و نه لزوماً تاریخی بوده و یا قرار نیست که همیشه به صورت سلسله بندی زمانی ظاهر گردند. مهمتر از آن و پیش از آن٬ یک سلسله «منطقی» می باشند. گرچه این مفهوم تقدم و تاخر و سلسله های «منطقی»٬ تا حدی و بطور یکطرفه مجزا از تقدم و تاخر و سلسله های زمانی٬ در فلاسفة قدیمی نیز کم و بیش مطرح گشته و تا حدی جا باز کرده بودند٬ اما این مفهوم در فلسفه «هگل» به نضج کاملی رسید. بطوری که در ذات تکاملی «وجود» بصورت «لحظات» منطقی و ضروری٬ با ظرافت خاصی٬ مجزا یا قابل تفکیک از «لحظات» زمانی٬ ساخته و پرداخته شده و تعریف گردیدند.
برای بررسی بیشتر نسبت به تناقضات ایده آلیسم مذهبی و نقد جنبه های مختلف آن٬ می توانید به صفحة فیس بووکی من تحت نام «مجادلات روشنگرانه» در لینک زیر مراجعه نمایید:

 Intellectual Polemics

————————— پایان زیرنویس *1

==========================================

———————  زیرنویس *2 مربوط به «ایده»

*2- (طرح «ایده» (مستقر در «دنیای ماوراء مادی ایده ها»)٬ ابتدا توسط «افلاطون»٬ البته در قالبی از روش تحلیل «ایستا گرا»٬ مطرح گردید. در نزد هگل اما (با بیانی از نوع فرمولبندی خودم)٬ «ایده» یعنی چیزی یا بهتر است بگوییم موجودیتی از جنس روح که صاحب عقل و منطق درونی میباشد که هدفی به سوی «کمال» عقلی دارد. در پرتو این جهت گیری بسوی کمال است که در تناقض با خود و لاجرم٬ در گریز از «خود» به مثابة «ایده»٬ مادیت می پذیرد. و با مادیت یافتنش خود و جهان بوجود آورده شده را متکامل میکند. به عبارت دیگر «ایده» همان خدای درحال شدن و بسوی تحول و «کمال منطقی» است.  به این ترتیب جهان مادی را به سوی «کمال» نیز می کشاند!
بعنوان مثال٬ در بسیط ترین حالت هر چیز٬ ما می توانیم به «ایدهْ» «بودن» یا «وجود» آن چیز برسیم. از نظر هگل٬ واقعیت زمان و مکان دار «موجود بودن» هرچیز٬ خود از سنتز «ایده اولیه بودن» که در هیچ زمان و مکانی نیست٬ با «انتی تز» خود که میخواهد فراتر از آن برود٬ بوجود آمده است. از آمیزش و جدال میان این «بودن محض» و تمایل به «نبودن» است که «حرکت» یعنی انتقال از یک وضعیت به وضعیتی دیگر٬ حادث می گردد که «زمان و مکان» را نیز معنا می دهد. با در نظر گرفتن یک مثال مشخص اگر بررسی کنیم٬ وجود مثلاً «فوتون نوری photon» بعنوان یک موجودیت است که حرکت موجی وارش با نهایت سرعت (۳۰۰ هزار کیلومتر در ثانیه)٬ یک پدیده است. از نظر نگاه هگلی اگر بگوئیم٬ «ایده فوتون» در مرحله ای از تحول «ایده اولیه»٬ بطور غیر مادی٬ بوجود آمده بود… سپس با تمایل به «بیقراری» در ذاتش٬ پدیده «فوتون نوری» را با متعلقات موجی و سرعتی اش به منصه ظهور می رساند. آنگاه جزئی از این جهان مادی میگردد.
در نقطه مقابل با آن٬ ایده مادی گرایی است که می گوید٬ «پدیده مادی فوتون نوری» با همه متعلقات موجی و حرکتی اش (بعنوان بخشی از هستی کنونی) وجود دارد و مغز انسان در سطحی از دانش علمی٬ تازه می تواند «متعلقات ذاتی» اش٬ همچون حالت موجی و سرعت بالایش را تجرید کند. در اینجاست که مثلاً «تابع موج» بیانی ریاضی پیدا کرده و مستقل از «وجود فتونی نور»٬ در ذهن علمی ما موضوع محاسبات مربوطه می گردند.
با تجرید است که این متعلقات که واقعاً لاینفک از وجود آنست٬ قابل تفکیک و تشخیص می گردند. آنگاه است که «ایده» ها از متعلقات درونی آن هویت می یابند. یعنی این متعلق به قابلیت های ذهنی انسان (و تا درجات بسیار محدود تری در برخی حیوانات) است٬ که با عملکرد خود٬ ممکن است پروسه ای معکوس را به ذهن متبادر گردانند.
برای درک بهتر شما را به مطلبی در «قسمت دوم» از همین کتاب٬ تحت عنوان «مقدمه ای بر درک و اهمیت “تجرید سازی“»٬ ارجاع میدهم.
)

 ————————— پایان زیرنویس *2

=========================================

—————– زیرنویس *3 مربوط به «کش مکش درونی در پروسه تولید کالایی» 

*3 – جهت مثال و برای درک بهتر٬ این «کش مکش» میان «کار مشخص» و «کار مجرد»٬ خود از این واقعیت اجتماعی نشاُت می گیرد که مسئولین تولیدی (چه خود مستقیماً کار بکنند و چه نکنند)٬ همواره طرح و نقشه های تولید شان معطوف به دو جنبه است: یکی هدایت و کنترل کیفی برای به انجام رساندن خود تولید مشخص که منجر به شکل گیری وجه «ارزش استفاده ای» در کالا می شود. دوم هدایت و کنترل کمّی برای تحقق همان امر تولیدی مشخص منتها معطوف به تنظیم «زمان و شدت کار» که منجر به «انعقاد» و فرم یابی وجه «ارزش» در کالا می گردد. این دو وجه یا دو جنبه از هر پروسه تولیدی مشخص و معین٬ بطور لاینفک از یکدیگر عمل می کنند. برای همین هم این جنبه های درونی در هر «طرح و نقشه ای» در تولید کالایی٬ هر چقدر هم ابتدایی و نا آگاهانه پی ریخته باشد٬ همواره همدیگر را محدود و مشروط می کنند. 
(این همان است که در سرتیتر «چگونگی تجرید کار و نقد یک بینش اسکولاستیکی»٬ در ادامه مباحث مربوطه٬ توضیح داده شده است) 

—————————– پایان زیرنویس *3

=================================

————————– زیرنویس *4 مربوط به «اصل عدم قطعیت» 

*4 – ورنر هایزنبرگ  (Werner Heisenberg) در سال ۱۹۲۷ در مواجه علمی با این واقعیت تجربی که در دنیای ذره-موج های بنیادی (در مقیاس مادون اتمی و هسته ای) که تعداد بسیاری از آنها بسرعت درحال کشف بودند٬ این اصل تجربی را طرح کرد و به نام خودش نیز تثبیت گردیده است. این مشاهدات معطوف به رفتار عجیبی در سطح آن ذرات بنیادی بود که به بیان «انیشتین»٬ «عمل یا رفتار شبح وار در فاصله  Spooky Action at distance» است که بطور عینی میان خود «ذره-موج» ها می باشد. اتفاقاً وی (انیشتین) به کمک دو فیزیک دان دیگر (Podolsky & Rosen) در سالهای ۳۶- ۱۹۳۵ در آمریکا٬ تلاش بسیاری کرد تا جوابی برای آن در قالب فرضیه ای موسوم به «جفت های گرفتار به یکدیگر Entanglement»٬ بیابد. این فرضیه هنوز معتبر است اما تا لحظه نوشتن این سطور (سپتامبر ۲۰۱۶)  و تا آنجا که من اطلاع دارم٬ هنوز با آزمایش مشخصی اثبات نگردیده است *4A*… داستاد دارد!
*4A* – بعد از تحریر) 
در چند سال اخیر آزمایش ها و مشاهدات گوناگونی حکایت از صحت «تئوری رفتار شبح وار از راه دور» می باشند. یک مورد آنرا در مقاله ای از خانم «Elizabeth Gibney»٬ در اینجا می توانیم دنبال کنیم. عنوان آن:‌ «آزمایش کیهانی کوانتوم شبح وار را پشتیبانی می کند Cosmic test backs ‘quantum spookiness’» که در تاریخ دوم فوریه ۲۰۱۷ در نشریه «طبیعت » به نگارش درآمده است. 
برای آن به این لنک کلیک کنید!
توجه: این سایت در صفحه دیگر باز می گردد.

Quantum Mechanics and related pictures: Atomic and sub-atomics facts and theories. Einstein & S. Hawkins comments on this field. plus mind’s neurones, elementary substances and micro & macro worlds.

ملاحظات «آلبرت آینشتین» و «استیون هاکینگ» درباره «مکانیک کوانتومی» در دوره های خود که در این تصویر به انگلیسی آورده شده است: ه
۱- استیون هاکینگ در بالای تصویر سمت چپ: «گرچه (علم) مکانیک کوانتومی حدود نزدیک به ۷۰ سال است که پابه عرصه گذاشته است٬ هنوز (توسط دانشمندان این عرصه) بطور کلی فهمیده نشده و یا مورد درک قرار نگرفته است٬ حتی توسط کسانی که آنرا (یعنی نحوه حرکت کوانتومی را) برای محاسبات خود مورد استفاده قرار میدهند. » ه
ه {پرانتز ها از من می باشند. همچنین زمان این اظهاریه به اواخر قرن بیست یعنی حدود ۱۹۹۵ برمی گردد.} ه

ه ۲- آلبرت اینشتین٬ در پایین صفحه سمت چپ: «مکانیک کوانتومی قطعاً اعمال میشود٬ اما یک ندای درونی به من میگه که هنوز یک امر واقعی نیست. تئوری خیلی چیزها میگوید٬ اما واقعاً ما را به اسرار قدیمی اش نزدیک تر نمی کند. من در هر مقیاسی (اگر در نظر بگیرم)٬ قانع شده ام که او (خدا) تاس نمی ریزد (یعنی برای خودش قوانین دارد و نه اینکه همینجوری و بصورت الله بختکی تخته نرد بازی کند). » ه 
ه {اینجا نیز پرانتز ها از خودم می باشند. زمان این اظهاریه به حدود ۱۹۳۰ یا کمی پیش از آن برمی گردد. }ه 

—————————- پایان زیرنویس *4

اگر مایلید از همینجا به مبحث اصلی برگردید٬ لطفاً به این لینک کلیک کنید: «به یاد هگل و ملاحظاتی بر تثلیث حلزونی»!