ضمیمه – در معرفی و نقد نوشته تحلیلی «کمال خسروی»٬ تحت عنوان «ارزش: جوهر٬ شکل و مقدار»ه


مقدمه ۱:
مبحث کالا و درک از ماهیت و بنیاد رابطه اجتماعی آن٬ همانطور که بارها در «قسمت دوم» کتابم متذکر شده ام٬ در عین اینکه محتوای عینی نسبتاً سر راست و نه چندان پیچیده ایی دارد٬ با این وجود بسیار پیچاننده است! این ملاحظه در ابتدا از طرف مارکس مطرح شده است. منتها من در بسیاری موارد از خواندن متون فارسی و بخصوص شنیدن اظهارات تحلیلی در «ترویج» های تشریحی توسط افراد صاحب نظر در دوره های مختلف٬ واقعاً قبل از توجه و حداقل عدم حضور ذهن به تذکر مارکس٬ کاملاً اینرا متوجه شدم. بعنوان مثال در جریان نقد مکتوب یک فردی که بنظرم بدون اغراق میتوان وی را یکی از معدود افرادی دانست که همچون «تجسم دانش کاپیتال» می باشد٬ توجه ام به این نکته از طرف مارکس تازه جلب شد! (به «زیرنویس ۱: واقعیت ارزش با تاریخ هزاران ساله اش» در سایت کتابم مراجعه شود). حال که متن جناب «کمال خسروی» تحت عنوان “ارزش: جوهر، شكل و مقدار” را بدقت لازم خواندم٬ از تعجب برق از سرم پرید و از چشمانم فوران کرد. 
پنداری هر کس که بیشتر این مبحث را غور و تفحص میکند٬ بیشتر در گرداب «پیچانندگی» ماهیت این رابطه غرق میشود. چیزی شبیه به برخی دانشمندان «کوانتومی» که بقول خودم دچار «سیندرم مرض کوانتومی» شده باشند (به اواخر «بخش ۱۰» از سرتیتر «ضمیمه ۲ – نگاهی به فیزیک کوانتومی و نقد چند نظریه پرداز کوانتومی» مراجعه شود). مطالب اصلی در چند جلد از کتاب های «کاپیتال» که هدفش روشن کردن «دنیای سرمایه» مبتنی بر مکانیسم بنیادی در چرخه تحولی آن می باشد٬ طبیعتاً ساده نیستند. در حالیکه مارکس با تاکید خودش٬ تلاش بسیار برای عامه فهم کردن آن کرده است! چرا که سرمایه داری پیشرو در اروپا و حتی آمریکا تا موقع نگارش کتابها در دهه ۶۰ قرن ۱۹ ٬ در تاریخ خود پیچیدگی های عینی بسیاری را بخود گرفته بود. با اینحال درک و بیان کلیت یا مطالبی از کتاب توسط صاحب نظران مختلف٬ بسیار بیشتر از «مبحث کالا»٬ با متون تشریح شده در کتاب سرمایه مارکس سازگار می باشند. عموماً این فصل اول ۴۰-۵۰ صفحه ای٬ به مثابه تشریح های «فلسفی» و لاجرم «نه چندان مهم» مورد صرف نظر قرار میگیرد. البته بی دلیل هم نیست. بقول مارکس در مقدمه اولش بر جلد ۱: «…به استثناء بخش مربوط به فرم ارزش {یعنی همان مبجث کالا-ج. ف.}٬ این جلد نمیتواند اتهام دشوار بودن {متن} را قبول کند. ».  اگر مارکس در مقدمه مذکور و جای دیگر در جلد اول کاپیتال٬ علل عجز تحلیلی از «کالا» حتی برای نوابغ فکری چون «ارسطو» را وجود «وضعیت غالب برده داری» که تاریخاً مانع از درک «کار عام یکسان از هر کاری» در جامعه بشر می شد٬ از یک طرف و عدم وجود پیکر کاملی چون نظام سرمایه داری (که سادگی بیشتری به درک از «کالا» میدهد) میدانست٬ اکنون چرا هنوز چنین است؟! البته منظورم به هیچ وجه صرفاً برای تحلیل گران «فارسی زبان» که من بیشتر با ایشان سر و کار داشته ام٬ نمی باشد!  حال در پاسخ به چرایی آن شاید این قطعه از سرتیتر «در معرفی مبحث “کالا” و جدل های مهم شکل گرفته» در سایت کتابم بتواند زمینه ساز باشد:  «جدا از اینکه متون حجیم و به لحاظ مضمونی وَزین٬ که پیشگفتارهای «به روز» شده برای آن لازم و می توانند بسیار مؤثر واقع شوند٬ در این مورد مشخص {اشاره به ادعای خودم در متن می باشد} یک دلیل دیگرش قطعاً این می تواند باشد که مارکس در دورانی این کتاب را نوشت که مباحث سنگینی از روش تحلیل و جهانبینی های فلسفی٬ بستر مشخصی را در سطح «روشنفکری» خود٬ پیدا کرده بود. اکنون برای ما آن موارد چندان جایگاهی را ندارند. اگر هم چیزی مانده باشد٬ میراث های بسیار «کج و معوج» شده میباشند. و این می تواند روی ترجمه ها نیز تاْثیرات قابل توجه و گاه بسزایی بگذارد. از طرف دیگر٬ دنیای معاصر ما بسیاری پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی نسبت به آنموقع را تجربه می کند که بنیادها و پیش زمینه های نگرشی را بشدت تحت تاًثیر خود قرار داده است. بنابراین «باز تعریف» ها و «بازنگری های تکمیلی»٬ باضافه هضم پیشرفتهای علمی جدید٬ نقش حیاتی در درک متون تئوریک قدیمی تر٬ مشخصاً و بخصوص کتاب «کاپیتال»٬ ایفا می کنند.»
********
با این مقدمه مشخصاً می روم سراغ متن تحلیلی رفیق «کمال خسروی»٬ تحت عنوان «ارزش: جوهر٬ شکل و مقدار». این متن را من از لینک زیر گرفته ام و در یکی دو ماه اخیر (امروز ۲۸ آگوست ۲۰۱۸ است)٬ نقل قول هایش را استخراج کردم. بنابراین اولاً تاریخ نگارشش طبق آن٬ «دی ۱۳۹۶» یعنی اواخر دسامبر ۲۰۱۷ یا ژانویه ۲۰۱۸ می باشد. در ثانی٬ اگر احیاناً در این فاصله «تغییرات اصلاحی» صورت گرفته باشد٬ معلوم باشد که اینجا به کدام متن و در چه زمانی ارجاع داده میشود (برای این به لینک انتهای نوشته مراجعه شود *).در ابتدا بگویم که جناب خسروی واقعاً رفته و بقول معروف «زیر و روی» بخش اول را به درستی و آنچنانکه واقعاً شایسته این فصل کالایی می باشد را شخم زده است. پس ما در این مورد٬ همچون موارد دیگری که بعضاً در فوق هم اشاره کرده ام٬ با کسی سر و کار داریم که به هیچ وجه «اتهام» سرسری خواندن یا درست نخواندن یا فرد «کم مطالعه» و غیره٬ به ایشان وارد نیست. بلکه برعکس باید بگویم که جدا از نحوه نگارشش٬ در فراز های مهمی از ارائه درک از مبحث کالا٬ همچون قرار گرفتن دو کالا در مقابل یکدیگر برای تشریح دو جنبه در کالا٬ یعنی «ارزش استفاده ای» و «ارزش»٬ تلاش پیشرو نسبتاً خوبی را دارد. تلاشی که نسبت به «تجربه های» من از صاحب نظران دیگر٬ واقعاً جلو تر رفته است. گرچه به نظرم در انتها و در کلیت ارائه درک و تشریح خود٬ کاملاً موفق نبوده است. این عدم موفقیت در تکمیل تمامیت موضوع «کالایی» البته اتفاقی یا ناشی از مثلاً «زبان نارسای نگارشی» نیست. در واقع ایشان نیز در نهایت گرفتار «سیستم سازی» ذهنی خود گردیده است. چگونه…؟! ایشان در صفحه ۹ به روشنی چنین میگوید: «اما هدف ما در اینجا فقط این است که نشان دهیم که واژه ی «ارزش» در نظریه ارزش تنها برای اطلاق به چیزی است که ما آنرا «شیئیتی اجتماعی» یا «عینیتی اجتماعی» میدانیم که صرفاً و انحصاراً مختص شیوه ی تولید سرمایه داری است؛ «شئ» یا «عینیت»ی که نه پیش از شیوه ی تولید سرمایه داری وجود داشته و نه پس از آن وجود خوهد داشت؛ «شئ» یا «عینیت»ی که درعین حال نشان خواهد داد که چرا ُشبهه یا سوءتفاهم موجودیتش در شیوه های تولید پیش و پس از سرمایه داری ممکن شده است. فهم و حل این ناسازه، نخستین دریچه به بازاندیشی نظریه ی ارزش است.»به این ترتیب ایشان یک مرز بنیادی میان درک خود از «ارزش» در کالا با بقیه می کشد و آن اینکه گویا «ارزش»٬ «انحصاراً مختص شیوه تولید سرمایه داری است». پس فعلاً جدا از ملاحظاتم نسبت به اطلاق وی به «ارزش» به مثابه «شیئیتی اجتماعی»٬ مستقیماً سراغ این مرز اساسی ایشان میروم. در این مورد٬ همچون موارد دیگری که بعداً حداقل اشاره خواهم کرد٬ من شما را به نوشته خودم در مبحث کالا ارجاع می دهم. چرا که این نگرش را قبلاً بطور نسبتاً مفصل و با بهره گیری از مهمترین «مقدمه مارکس» برای جلد یک٬ نقد کرده ام. پس شما را به خواندن کل سرتیتر «زیرنویس ۱: واقعیت ارزش با تاریخ هزاران ساله اش»٬ ارجاع میدهم. تنها موردی که اینجا نیز اشاره میکنم اینستکه بگویم٬ گرچه واضح است که «ارزش» به مثابه یک موجودیت تجریدی در مقایسی اجتماعی٬ در مکانیسم تولیدی شیوه های تولیدی برده داری٬ فئودالیسم و یا اشتراکی اولیه نبوده است٬ اما به هیچ وجه مختص «شیوه تولیدی سرمایه داری» نمی باشد. کسی که چنین فکر میکند٬ اولاً باید توضیح دهد که «پول-کالا» یعنی همان فرم های پولی از اشیاء قیمتی مثل «طلا» و «نقره» و غیره٬ چطور در قعر تاریخ اجتماعی بشر یعنی هزاران سال پیش بوجود آمدند؟ یعنی «پول-فلزهای قیمتی» که خود «کالا» بودند٬ در جریان اِعمال چه ضرورت یا مکانیسمی پدیدار شدند؟ در ثانی٬ «سرمایه مدرن» حتی قبل از غلبه «شیوه تولید سرمایه داری» در اروپای دوران «قرون وسطی»٬ از کجا آمده است؟‌ همانطور که در همان متن گفته ام٬ جدا از اینکه مارکس چه می گوید٬ با اتکاء به تجارب بی شمار و سپس شکل گیری جهانبینی های مادی و دانش عمومی که بشر حداقل دو سه قرن است قاطعانه بهش رسیده است٬ مگر میشود گفت که پدیده سرمایه داری در جامعه بشری٬ همچون صاعقه ای از آسمان بدون ابر بوجود آمده باشد؟ همین یک قلم٬ نشان میدهد که ایشان مانند افراد صاحب نظر قبلی که اشاره کرده ام٬ با همه «واقع بینی» های خود٬ در این مورد مشخص چقدر دچار «سیستم سازی» ذهنی شده اند. درست مثل اینکه شما بگوئید «سلول» در جانداران مختص وجود پیکری کامل مثل انسان است. در این مورد هر نوع تجزیه و تحلیلی که شما از وجود «سلول» بکنید٬ با وجودی که به اجزاء و جوارحش می توانید دست یابید٬ با اینحال نمی توانید بنیادش یا مکانیسم عام درونش را درست درک کرده و لاجرم درست توضیح دهید در غیر اینصورت معنی ندارد که بگوئید وجود سلول تنها در وجود این پیکر کامل است. چرا که در این مورد مکانیسم سوخت و سازی و بنیادی درونی اش با پیدایش و وجود سلول های تک یاخته ای و حتی ماقبل آن٬ یعنی پیدایش حیات در چند میلیارد سال پیش٬ هنگامیکه هنوز جو زمین مملو از اکسیژن نشده بود٬ یکی می باشد.در ادامه مواردی که مورد ملاحظه و / یا در عین حال مورد نقد من می باشند را در اینجا تنها ذکر میکنم. اما پرداختن به تک تک موارد را سعی می کنم بصورت دیگری انجام دهم. فکر میکنم بتوانم٬ در کل نوشته ام در بخش ۲ (یعنی مبحث کالا که پیشتر ذکر کرده ام)٬ طوری بگنجانم. یعنی بصورت «بعد از تحریر» و یا «زیرنویس» های جدید. علتش اینستکه اولاً من تا حد کافی از جزئیاتش٬ به موارد اینچنینی٬ نه تنها پرداخته ام بلکه برای قابل فهم کردنشان٬ بسیاری زیرساخت های فکری مربوطه اش را (که گاه مرتبط با پیشرفت بیشتر علوم نسبت به دوره مارکس است) نیز اضافه کرده ام. به این ترتیب مجبور به ارجاع و یا دوباره گویی نسبت به نوشته منسجم خودم٬ نخواهم بود. البته اینکار هنوز انجام نگرفته… یعنی این متن را برای اطلاع علاقه مندان٬ زود تر از نقد کامل شده ام نسبت به این نوشته از رفیق «کمال خسروی»٬ عمومی اش می گردانم. بعد از انجام آن٬ بعداً بصورت «بعد از تحریر» به این متن نیز اضافه خواهم کرد…حال مواردی که گفته ام٬ بطور تلگرافی٬ از این قرارند (مطالب داخل کروشه ها {…} از خودم می باشند):- مقوله «شیئیت اجتماعی» که معادل «عینیت اجتماعی» نیز فرض میشود و متعلقات متصل به٬ و از قرار سازنده آن٬ چون «جوهر ارزش = کار انتزاعی»٬ «شکل ارزش = ارزش مبادله» در تفکیک با «مقدار ارزش = کار اجتماعاً لازم» …. {این تساوی ها از ایشان است نه من}- این تز: «نظریه ارزش را نمیتوان منفک و مستقل از نظریه ارزش اضافی تبیین کرد…»! (ص ۵۴) {بنیاداً قابل نقد است. در واقع این نقد در همین متن فوقاً تا حدی صورت گرفته}!{اشارات دیگر: موارد فوق مهمترین بخش توضیحات ایشان برای تدقیق درک شان از کالاست… که بنظرم ضمن پیشرفت تحلیلیی اش (نسبت به افراد دیگر که معرف حضور هستند)٬ در عین حال نارسایی تلاش ایشان را نیز نشان میدهد. نارسایی که حاکی از گرفتار بودن بینش ایشان به «مکتب اسکولاستیکی» است. در حالیکه روند هایی از نگرش «دیالکتیکی» را نیز لاجرم در خود دارند (چرا که با کتاب کاپیتال سر و کار دارند)….همین است که در نهایت ایشان را به ورطه «سیستم سازی ذهنی» می کشاند. «سیستم سازی» که دیالکتیک «کج و معوج» شده اش در واقع بیشتر به ایدآلیسم می گراید.} – …. در انتها٬‌ توصیه من اینستکه٬ علاقه مندان کل مبحث کالا را که با مقدمه «در معرفی مبحث «کالا» و جدل های مهم شکل گرفته» شروع میشود را بخوانند. چرا که «شمشیر ادعای من» در آن مقدمه٬ هنوز سرجای خود می باشد! و آن اینکه: «این متن٬ در بیان و تشریح تکمیلی از تبین بنیادی مارکس از کالا٬ یک استثناء می باشد»! با این توضیحِ شاید واضح که منظور من نسبت به «نوشته های مکتوب شده و خوانده شده توسط خودم» در این زمینه است. نه اینکه هیچکس غیر از من (و مارکس) چنین درک نکرده است!شما سلامت باشید… 
جمشید فام
۲۸ آگوست ۲۰۱۸

ه {این مبحث با طرح سؤالات و ملاحظاتی از طرف ایشان ادامه پیدا کرد. جواب مرا در فیسبوکم می توانید دنبال کنید. آنجا گرچه موضوعات مطرح شده مهم می باشند٬ اما اینجا نمی آورم. چرا که نسبت به کل مبحث کالا و اشارات مختلف و مربوطه اش٬ جدید نمی باشند. لینک فیسبوکی اش از این قرار است: ه

https://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid=902598183462228&id=100011361645434

} ه