نویسنده: جمشید فام
مدخلی بر کل سرمایة اجتماعی
وقتی صحبت از سرمایه داری میشود٬ معمولآ مقولات یا کلماتی چون: پول٬ سرمایه دار٬ کارخانه٬ کارگر٬ کالا٬ سود٬ تجارت٬ بازارِ بورس٬ بانک٬ بهره و امثالهم در ذهن متبادرمیگردند. که البته به هیچ وجه بی راه نمیباشد. چرا که این موارد٬ مبین اجزاء و حالات بروز پدیده ای٬ از جمله عوامل و نیروهای اصلی یا فرعی انسانی درگیر از کلیت سرمایه اجتماعی می باشند.
اما مسلمآ درک از سرمایه داری مانند کلیت هر پدیدة ارگانیک دیگر٬ جدا از اشکالِ بروزشان و حتی اجزاء تشکیل دهنده اش٬ پیش از هر چیز مستلزمِ شناخت از ماهیتِ بنیادی و عامل یا عواملِ محرکِ درونی آن میباشد. در پرتو آن است که میتوان موارد و حالتهای ابرازِ وجودش را بهتر تشخیص داد و دراجزاءٍ و اشکالِ بسیار متنوع و کم و بیش پیشرفته اش غرق نشد. مثل این که برای درک درست از رابطة «مرغ و تخم مرغ» باید درکِ درستی از پیدایش و روند تکاملیِ حیاتِ موجودات داشت. و الا در مقابل سئوالِ «مرغ یا تخمِ مرغ٬ کدام ابتدا موجبِ دیگری شد؟!» در خواهیم ماند!
در ارتباط با درک بنیادی از سرمایه داری همانطورکه پیشتر ذکر کردیم٬ باید سراغِ تولیدِ کالائی رفت. چرا که «ثروت» در جوامعی که ما زندگی میکنیم، به صورتِ انبوهی از کالاها وجود دارند. در واقع کالا خود به مثابة «سلول» در کلِ پیکرِ جامعه ظاهر میگردد. اما همانطور که در مبحث کالا روشن کردیم٬ رابطة سادة کالایی و حتی در مراحل پیشرفت و گسترش بیشترش که منجر به پیدایش پول و عملکرد های پیچیده تر آن گردید٬ خود اساسأ رابطه ایست میان تولیدکنندگانِ آزاد. در مکانیسم تولیدِ کالائی بخودیخود کسی قرار نیست کس دیگر را مورد بهره کشی قرار دهد. البته جدا از اشکال بسیار زُمُختِ و خَشنِ استثمارگرانة برده داری و ارباب–رعیتی٬ درهمان دوران هم حتی موارد بسیار متداول از روابط متصل به تولید کالایی٬ مثلِ بازرگانی و رباخواری نیز وجود داشته اند که بواسطة مکانیسم هایی در سیستم گردش٬ در نهایت پولِ به نِسبه بیشتری به بعضی ها درآن پروسه میرسید. که منجر به قدرت گیری اقتصادی صاحبان آن فعالیت ها گشته و حتی برخی از آنان را به سوی سفرة رنگینِ برده دارانه یا ارباب منشانه پرتاپ میکرد. اما هرچه بود٬ استثماری در درون خودِ مکانیسم تولیدِ کالایی نبود.
سرمایه داری مدرن٬ گرچه پیش از هرچیزی٬ خود یک نظامِ کالائی است٬ اما این رابطة تولیدِ کالائی به سطحی از توسعه و تحولِ کیفی رسیده است که «نیروی کار» در آن بصورت کالا درمیآید. بر مبنای شکل گیری چنین وضعیتی است که استثمارِ انسان از انسان در درون پروسة تولید و بعنوان ذاتِ غیرقابل تفکیک این سطح از تولیدِ کالائی به عرصة ظهور میرسد.
ماهیتِ شیوة تولید سرمایه داری
ابتدا ما رابطة تولید کالائی را داریم که در روند گردشی اش هرچه بیشتر خود را گسترش می دهد. با پدیدار شدن پول به درجه ای از رشد و بلوغ خود می رسد. با کالا شدن نیروی کار و در نتیجه «قیمت» پیدا کردن آن٬ سرمایه دار آنرا خریده و در عوض قوه یا قابلیتِ کار آنرا برای مدت زمانِ معینی در روزِ کاری (مثلأ ۸ ساعت)٬ بعنوانِ «ارزشِ استفاده» اش٬ بدست میآورد. کارِ کارگر در پروسة تولید٬ ارزش جدیدی را خلق میکند. این ارزش جدیداً بوجود آمده٬ به همراهِ ارزشهای قبلی یا «ارزش قدیم» (که موجود در: مواد خام٬ میزانِ اصطحلاک ابزار٬ وسائل و کلاً شرایط تولیدی گردآوری شده است)٬ در طول کارِ مفروض به کالبُدِ بوجود آمدة کالاهای جدید٬ منتقل می شود. ارزش جدیدِ خلق شده اما٬ بیشتر است از معادلی که بعنوان «دستمزد» به کارگر قرار است پرداخت گردد. به این تفاضل یا تفاوت میانِ ارزش جدید و دستمزد پرداخت شده٬ میگوئیم «ارزش اضافه». که خود بنیادِ استثمارگرانة سرمایه داریست. تولید ارزش اضافه در پرُوسة تولید کالایی سرمایه داری٬ ماهیتِ نظامِ اقتصادی سرمایه داریست. این خود تضادِ کالائی جدیدی را حمل میکند که نه تنها منشاء بسیاری از تضادهای دیگر و مشخصاً بنیادِ بروزِ بحرانهای عمده جامعة سرمایه داریست (از جمله بحرانهای «اضافه تولید» *1 و یا تجاری و مالی دیگر) بلکه «تضادِ درون کالایی» که پیشتر تشریح شد٬ را تحت تأثیر کامل خود قرار میدهد. به عبارت دیگر آنرا در خدمت گرفته و تحت کنترل و هدایت خود در می آورد.
قوام و رشد این «نوزادِ تولید کالایی»٬ خود بصورت یک شیوة تولید جدید٬ کل حیاتِ اقتصادی٬ سیاسی و اجتماعی با همة ابزارهای دولتی و «ادارة جامعه» و همة تعلقاتِ ایدئولوژیک٬ حقوقی و فرهنگی مربوطه اش را سازمان داده است. به عبارت دیگر٬ تاریخ معاصرِ ۲۰۰ تا ۳۰۰ سالِ اخیر با همة اتفاقات بزرگ و کوچکش٬ از جمله دو جنگ جهانی همراه با انفجارِ دو بمب اتمی٬ و پیامد های طبقاتی و مبارزاتی مقابلش٬ با برآمد های توده ای و انقلاباتش٬ و حتی سر برآوردنِ جنبش ها و حکومت های برگرفته از «سنتِ» عشیره ای-اسلامی در مقابله با دنیای مدرن٬ با ظرفیت های سرکوبگرانة عریان٬ بسیار خونریز و هولناکشان٬ همه اکنون مستقیم و یا به نوعی در ارتباط با و متصل به این شیوة تولید و نظامِ غالبِ اقتصادی و اجتماعی اش٬ می باشند.
با این مقدمه٬ به سراغِ نحوة پیدایش و آناتومی سرمایه و شیوة تولیدش میرویم…
—————————
*1 – زیرنویس مربوط به بحرانهای «اضافه تولید»:
یکی از مباحث مهم که باید به لحاظ تئوریک به آن پرداخت٬ درک از «بحران» های مختص جوامع سرمایه داری است. “بحران اضافه تولید” اما یکی از آن مواردیست که اهمیت روشن کردن ماهیتش از چند جهت بسیار لازم است. یکی به لحاظ اهمیت تاریخی اش بواسطة پیدایش آن در دوره های اولیة غلبة سرمایه در سطح پیشرفته ترین کشورهای جهان و متعاقباً پیدایش انحصارات و گسترش نوظهور آن در اوایل قرن بیست (مثل دورة رکود بزرگ – The Great Depression – در دهة ۱۹۳۰ در آمریکا). و دیگری٬ تحلیل های عموماً سطحی نگر و غلط در بارة آن٬ میان تحلیلگران که بیشتر در «کمپ جنبش چپ» می باشند. و حتی در مواردی هم که این بنیاد را برای تحلیل و شناخت از بحرانهای موجود «ذکر» میکنند٬ اما دقیقاً نمی دانند چگونه و چرا…!
از آنجا که این مبحث قرار است جداگانه در جای دیگر باز شود٬ اینجا تنها اشاره میکنم که٬ برخلاف دیدگاهِ کم و بیش رایج که این بحران را بواسطة وجود تضاد میان «ارزش مصرف» و «ارزش» در درون کالا میدانند٬ در واقع منشاء و ریشة بحران نه تضاد عمومی درون کالا بلکه مستقیماً مرتبط است به «تضاد بنیادی» درون رابطة تولید سرمایه داری که در گسترش دوره ای خود٬ «گرایش افزایندة نزول نرخ سود» را موجب گشته و در نهایت حالت متلاطم و سپس بحرانی در کل جامعه به شکل یا با دقت نظر اگر بگوئیم درفرمِ «اضافه تولید» یا فرم های دیگر به منَصِة ظهور می رسد. همانطور که مثلا در بحران و فروپاشی اقتصادی در سال ٬۲۰۰۸ در آمریکا بصورت «بحران مربوط به وامهای مسکن» خود را نشان داد.
پایان زیرنویس ———–