“زیرنویس ۲ و ۳: “جوهر ارزش” و “انعقاد کار مجرد

—————– مفهوم و معنی «جوهر ارزش» به مثابه یک وجود مادی یا عینی٬ اما تجریدی و نا محسوس:

*2- مقولة جوهر٬ مثل تمام مقولات دیگر٬ ریشة لغوی دارد که معمولاً دامنة بسیار محدود تری از معنی کنونی آنرا دربر می گیرد. در عین حال هر مقوله ای٬ پروسة تحولی شناخت علمی یا فکری و عمومی انسان در طول حیات اجتماعی مان را٬ درسطح و محدودة ویژه ای٬ در خود متبلور کرده است.

در اینجا «جوهر ارزش» به آن مبنای مادی اساسی و بنیادی که نهایتاً «ارزش» را میسازد٬ اشاره دارد. درکهای قدیمی تر از مقولة «جوهر» که مثلاً اصل و عصارة هر چیز است و یا چیزیکه قائم به ذات خودش میباشد و تعاریف و معانی اینچنینی٬ همه متناسب با درکهای علمی ما از اشیاء یا پدیده ها در دوران قدیمی تر نیز میباشند. به همین اعتبار ممکن است که کماکان به نوعی بار مادی ملموس و یا حالتی از مادة مشخصی را خودبخود  به اذهان متبادر کند. مثل کلمة یونانی «اسطقس» که اشاره به ماده و اصل هرچیز است و در ریشة قدیمی خود مبتنی بر درک و تشخیص عناصر چهارگانة آب٬ خاک٬ هوا و آتش بوده است. که گرچه موارد مشخصش  محدود و در خیلی موارد غلط٬ نارسا یا از سطح علمی روز بسیار پرت می باشند٬ اما لزوماً بکار بردن این مقولات غلط نمی باشند.
به هرحال موردی که اینجا باید تاکید کنیم اینستکه بکار بردن «جوهر»٬ برای نزدیک شدن به درک از «ارزش» میباشد. بنابراین مقولة ترکیبی «جوهر ارزش»٬ اولاً اشاره و توجه به مرحلة «تولیدی» میشود. یعنی کار تولیدی موضوع و ریشة تحلیل آن است. در ثانی همین کار (که همیشه کار معینی است مثل کار نجار و یا کفاش که مورد مثال ما می باشند)٬ اتفاقاً  از همه خواص یا تعلقات مشخصش به جز اینکه «کار» و باطبع صرف انرژی بر مبنای قابلیت های انسانی است٬ خالی میگردد. برای همین هم «جوهر ارزش»٬ حاوی هیچ چیز مشخص و ملموس که بتواند به حواس پنج-گانه ما درآید نیست. چرا که ما٬ یعنی ذهن بشر در پاسخ به ضرورتهای مبادله بعنوان حلقه ای از روند تولید کالایی٬ همة تعلقات مادی مشخص و ملموسش را در نظر نمیگیرد. و به این ترتیب آنها٬ یعنی کارهای مشخص را همگن کرده. و همین «همگن» و درنتیجه «هم دیمانسیون» شدن ذات کار است که بنیاد وجودی ارزش یا همان «جوهر ارزش» نامیده میشود.

—————————– پایان زیرنویس *2

*********************** 

————- زیرنویس مربوط به «انعقاد کار مجرد»  در جریان تولید کالایی

*3 – منظور از «کار انعقاد یافته» آنستکه وقتی در پروسه تولید مشخصی (مثل تولید کفش)٬ تمام روند تولید به سمت بوجود آوردن «کفش» سازماندهی و به اجرا در می آید٬ کار تولیدی انسانهای درگیر درآن که همواره مشخص و ملموس است٬ در عین حال صرف انرژی کاری آن انسانها بطور کلی و تجریدی آن٬ یعنی مستقل از اینکه برای تولید چه محصول معینی صرف می گردد٬ نیز می باشد.
بنابراین٬ «انعقاد کار» به معنی درونی شدن لحظه به لحظة انرژی کار تولیدی انسانها در فرم دهی آن جسم به مثابه شیئ مفید نیز می باشد. شاخص این جنبه تجریدی٬ گذشت زمان (با فرض شدت کار یکسان) در آن پروسه تولیدی مشخص می باشد.
(در مبحث بعدی این موضوع مورد تشریح بیشتر قرار گرفته است)

—————————– پایان زیرنویس های ۲ و ۳

اگر می خواهید از همینجا به مبحث اصلی برگردید٬ لطفاً به این لینک کلیک کنید: «پ – “کار عام” انتزاعی به مثابة جوهرِ ارزش»!