زیرنویس ۱: واقعیت ارزش با تاریخ هزاران ساله اش

———– ملاحظاتی جدل گونه پیرامون واقعیت تاریخی ارزش که در برابر درک برخی صاحب نظران می باشد.  توجه به این بحث در درک از کالا و پول بسیار حیاتی می باشد: 

*1-  لازم است که فعلاً در همینجا٬ یک اشاره مقدماتی در مورد این واقعیت که رابطة تولید و گردش کالایی٬ که برپایة شکل گیری عملکرد «ارزشی» در بطن وجودی کالا می باشد٬ داشته باشیم. برای این بسیار مفید است که از یک شکل جدلی کمک بگیرم. بخصوص که ما شاهد درک های وارونه و ناسازگار توسط برخی صاحب نظران می باشیم:

در تجربه شخصی ام در نوعی مباحثات قدیمی و جدید با افرادی که واقعاً کتاب کاپیتال را «فوتِ آب» بوده و می باشند٬ بطور غیر منتظره به نظراتی مبنی بر نفی تاریخی شکل گیری «ارزش»٬ پیش از سرمایه داری شدم. اینکه میگم «فوتِ آب»٬ منظورم به هیج وجه تمسخر نیست بلکه واقعاً اشاره به یک قابلیت دانشی قابل تقدیر دارم! منتها کنایه ای هم اگر باشد در این است که کسی ممکن است بارها این کتاب را خوانده و تحلیل و تفسیر کرده و حتی درس داده باشد٬ اما هنوز گرفتار درک های تعجب برانگیز هم باشد. و این در فصل اول کتاب که مبحث «کالا» می باشد٬ بیشتر خود را نشان می دهد *A. چرا که این فصل با موضوعاتی سر و کار دارد که از «عقل سلیم» یا آگاهی و درک معمول و عمومی ما فراتر می رود. در نتیجه شیوه یا متُد های تحلیلی از یک طرف٬ و ظرایف دیالکتیکی مادی از طرف دیگر٬ می تواند سرگیجه آورده و ذهن نا آمادة ما را به ساختن فرم های ذهنی خاص خودمان بکشاند. 
در هر حال این اظهار نظر مکتوب از طرف یکی از ایشان٬ می باشد:

«…ارزش یک وجه تاریخی – اجتماعی محصولات کار انسانها، یعنی یک رابطه اجتماعی میان انسانها در این دوره مشخص تاریخی، یعنی در سرمایه داری است. بدین ترتیب «رابطه اجتماعی کالا با کالا» هم یعنی رابطه اجتماعی میان محصولات کار انسانها، و از طریق محصولات کار، میان خود انسانها، باز در این دوره تاریخی – اجتماعی معین. و ارزش همینجا معنی پیدا میکند، همینجا ظاهر میشود، در همین متن اجتماعی عینیت، یا «وجود اجتماعی»، پیدا میکند»!
[تمام خط های زیر جهت تاکید و توجه به موارد مورد نقدم٬ توسط خودم می باشند. ج. فام]
و نیز شاهد مثالش را هم از اینکه مارکس تحلیل خود را از کالا در جامعه سرمایه داری شروع کرده است٬ می آورد (به این مورد هم در زیر پرداخته ام *)!

من بعداً جنبه های مختلف این اظهاریه از جمله درک وارونه از رابطه تولید کالائی و موارد چشمگیر دیگر در نقل قول های دیگری از ایشان یا صاحب نظران دیگر را در حین روشن کردن مباحث پایه ای مربوط به کالا و سرمایه٬ مورد بررسی و نقد قرار خواهم داد.
 (برای بررسی و نقدِ این وارونگی به زیر نویس *2 در مبحث «ث – فتیشیسم کالایی و راز آن» مراجعه شود)

اینجا اما٬ پیش از هر نقدی٬ واقعاً مانده ام که با این درک٬ چگونه پیداش پول که از قرار به قدمت هزاران سال پیش از دوره «ارسطو» بوده است٬ را می توان توضیح داد؟ حالا مارکس به کنار٬ یعنی واقعاً می شود عملکرد نیروی «ارزش» که خود از ضرورت رابطه تولید و گردش کالایی ریشه میگیرد٬ مبنای شکل گیری «پول» در طول تاریخ نباشد؟! چونکه وجود عینی٬ پدیده ای و جسمیت یافته پول از چه بسا هزاران سال پیش از «عهد دقیانوس» را که نمی شود منکر شد (میشود؟!)٬ پس صاحبین این درک باید یک سرنخی به ما بدهند که چرا پول از چندین هزار سال پیش شکل گرفت؟  
در هر حال فعلاً میخواهم بگویم که اگر روی واقعیت تاریخی پیدایش٬ گسترش و تحول  رابطة تولید کالایی که بر مبنای شکل گیری سطحی از وجه «ارزش»٬ متناسب با سطح تکاملی و میزان گسترش آن٬ بسیار پیش از سرمایه داری٬ تاکید کرده و توضیح میدهم٬ یک دلیل مهمش وجود چنین درک هایی است. آنهم توسط کسانی که یا مُدَرس این کتاب بوده و یا واقعاً تجسم انسانی دانش مرتبط به بیان و تفسیر از کتاب «سرمایه»٬ فی الحال می باشند (حداقل در محیط فارسی زبان هایی که من مستقیماًد در ارتباط بوده ام).

*A – همینجا بسیار مربوط است که بگویم٬ مارکس تحلیل از کالا را از واقعیت گسترده کالا در جامعه سرمایه داری (در دوره خود – حوالی نیمه قرن ۱۹)٬ شروع میکند. اما برای وی به هیج وجه تحلیل از کالا به این سطح محدود نیست.
بگذارید ببینیم خود مارکس در اولین مقدمه برای چاپ جلد اول در سال ۱۸۶۷ چه می گوید:

«در تمام علوم٬ شروع همیشه سخت است. 
فهم فصل اول٬ بویژه بخشی که شامل تحلیل از کالاها میباشد٬ بنابراین٬ دشوارترین قسمت را بدنبال خواهد آورد. 
من عبارات مربوط به جوهر ارزش و اندازه کمّی (magnitude) ارزش را تا حّد ممکن به صورت عامه فهم درآورده ام.
فرم ارزش (منظور “ارزش مبادله” می باشد و نه “ارزش” -ج. فام)٬ که شکل کاملاً توسعه یافته اش فرم پولی است٬ در محتوای خود بسیار ساده و روشن می باشد. با این اوصاف٬ ذهن بشر را برای بیش از دوهزار سال *B*٬ در جستجو برای پی بردن به کُنه آن٬ بی حاصل (به معنای «در بیراهه in vain»)٬ مشغول داشته است. در حالیکه از طرف دیگر٬ حداقل با تقریب٬ تحلیل موفقیت آمیز از فرم هایی که در محتوای خود بسیار غنی تر و بغرنج تر (یا پیچیده تر) بوده٬ داشته اند. چرا؟ چون بدن کامل برای مطالعه٬ ساده تر از سلول هایش میباشد. بعلاوه٬ در تجزیه و تحلیل از فرم های اقتصادی٬ نه میکروسکوپ و نه مُعرِف های شیمیایی (یا واکنشگرهای شیمیایی chemical reagents) نمی توانند به کمک بیایند. قدرت انتزاع (یا قوه و قابلیت تجریدسازی The power of abstraction) میبایست جایگزین هر دو آنان گردند. اما برای جامعة سرمایه داری٬ فرم کالا (commodity-form) از محصول کار٬ یا فرم ارزش (value-form) از کالا٬ فرم سلول اقتصادی (economic cell-form) می باشد. از نظر یک ناظر سطحی نگر (یا ظاهربین)٬ تجزیه و تحلیل این فرم ها٬ پرداختن به جزئیات (یا با کنایه به معنی «مته به خشخشاش گذاشتن» minutiae) میباشد. این در واقع (اتفاقاً) پرداختن به جزئیات میباشد٬ اما بسیار شبیه به آنچه که تشریح میکروسکوپی (یا کالبدشناسی میکروسکوپی  microscopic anatomy) انجام می دهد.
بنابراین٬ به استثناء بخش مربوط به فرم ارزش٬ این جلد نمیتواند اتهام دشوار بودن (متن) را قبول کند. البته من فرض میکنم٬ خواننده ای که میخواهد چیز جدیدی را یاد بگیرد و بنابراین برای آن فکرش را به کار می اندازد.»
(جلد ۱- صفحه ۸۹ و ۹۰ – متن انگلیسی- انتشارات پنگوئن- که با متن اولیه به لحاظ مضمونی مطابقت و سازگاری دارد.)
(خطوط زیر و پرانتز ها در نقل قول فوق به همراه ترجمه اش٬ از طرف من می باشند. ج. فام *C*)

*B* جای دیگر مارکس مطالبی درباره تلاش ارسطو بعنوان اولین متفکر در تاریخ٬ در تحلیل از کالا٬ دارد.
برای این لطفاً به زیرنویس  مهم *1  در سرتیتر «پ – “کار عام” یا “کار مجرد”٬ به مثابة “جوهرِ ارزش” » مراجعه کنید.

برخی نکات مهم از این نقل قول مارکس که در مقابل درک عجیب دوست مان می باشند از جمله چنین می باشند: 

۱- فرم پول از فرم ارزش ریشه میگیرد. و بعداً خواهیم دید که «فرم ارزش» در واقع حالت پدیداری یا پدیده ای «ارزش» می باشد که در جریان مبادله بصورت ارزش نسبی و بدنبال آن «ارزش مبادله» ظاهر و ملموس می شود. در این روند است که بتدریج در یک فرایند تاریخی«فرم پولی» شکل می گیرد.  پس وجود «ارزش»٬ چه به لحاظ «منطق عینی» یا ضروتهای وجودی تولید و گردش کالایی و چه به لحاظ تاریخی (یعنی به لحاظ سلسله بندی زمانی)٬ پیش از پیدایش پول (در فرم های گوناگونش) می باشد.
در هر حال معنایش این است که برخلاف اظهاریه آن دوستمان٬ پیدایش و عملکرد «ارزش» محدود به جامعه سرمایه داری نیست.
و تازه همه این فاکت های «مارکسی» به کنار٬ به لحاظ درک تکامل مادی هم اگر نگاه کنیم٬ مکانیسم تولید سرمایه داری مانند هر پدیده دیگر٬ از آسمان بدون ابر نمی تواند جرقه زده و یک باره پدیدار گردد 
(این هم یک اظهاریه فیلسوفانه جهت خودنمایی خود!).

۲- این درست است که در جامعه بورژوا «فرم ارزش از کالا٬ فرم سلول اقتصادی می باشد». و نیز این درست است که پیکر های «شیوه های تولید» غالب پیش از سرمایه داری چنین «سلول اقتصادی» را نداشته اند. یعنی نه در جوامع اشتراکی اولیه و نه در برده داری یا فئودالیته٬ چنین «سلول اقتصادی» در شیوة تولید غالب آنها نبوده است. اما این برخلاف تاکید اکید دوستمان٬ به هیچ وجه به آن معنا نیست که «ارزش» تنها در دورة سرمایه داری بوجود آمده و معنا دارد. همانطور که وجود سلول در پیکر هر جاندار٬ به این معنا نیست که پیش از آن «جاندار»٬ سلول و عملکرد سلولی نبوده است. حتی اگر آنرا به مثابه تنها نوع -species- کامل شده فرض کنیم! بلکه کاملاً برعکس آن درست است. یعنی «ارزش» از کار عام از “هر کاری” در جامعه انسانی مایه میگیرد*D*. گرچه به صورت «ارزش» درآمدنش منوط به وجود و به تبع آن٬ ملزومات رابطه تولید کالایی میباشد. یعنی در روند تولید و گردش کالایی که قدمتی هزاران ساله دارد٬ کار عام (که چیزی جز وجودی تجریدی نیست!)٬ جوهر شکل گیری «ارزش» می شود. منتها هیچ وقت این مناسبات کالایی بصورت یک شیوة تولید همه جانبه نمی توانست در جامعه حاکم شود. مگر بصورت تحول یافته اش که شیوة تولید سرمایه داری است. برای همین هم مارکس در این مقدمه بصورت روشنی می گوید که حتی اجداد بیش از ۲۰۰۰ هزارسال پیش ما (که منظورش کسانی چون « ارسطو» می باشند) این «سلول» یعنی «فرم ارزش» و «فرم پول» را موضوع تحلیل خود قرار میدادند. درحالی که این «سلول» در آن دوران برده-داری٬ هنوز به مثابه «فرم سلول اقتصادی» از پیکر کاملی همچون شیوة تولید سرمایه داری٬ نبوده است!
۳- …سلامت باشید… یعنی بازم بگم؟!!

*D* – به نقل قول دیگری در ارتباط با «هرکاری all labour» در زیرنویس *2 – در مبحث بعدی مراجعه شود.

در ادامه بحث ما «فرم ارزش» و «فرم پول» که چون «فرم سلول اقتصادی در شیوه تولید سرمایه داری» می باشد را مشخصاً روشن خواهیم کرد.

===========================================

*C* – این متن آن قسمت از مقدمه مارکس بر جلد اول است که در فوق به فارسی ترجمه کرده ام. صفحه ۸۹-۹۰ از متن انگلیسی – انتشارات پنگوئن:

Beginnings are always difficult in all sciences. The understanding of the first chapter, especially the section that contains the analysis of commodities, will therefore present the greatest difficulty. I have popularized the passages concerning the substance of value and the magnitude of value as much as possible. The value-form, whose fully developed shape is the money-form, is very simple and slight in content. Nevertheless, the human mind has sought in vain for more than 2,000 years to get  to the bottom of it, while on the other hand there has been at least an approximation to a successful analysis of forms which are much richer in content and more complex. why? Because the complete body is easier to study than its cells. Moreover, in the analysis of economic forms neither microscopes nor chemical reagent are assistance. The power of abstraction must replace both. But for bourgeois society, the commodity-form of the product of labour, or the value-form of the commodity, is the economic cell-form. To the superficial observer, the analysis of these forms seems to turn upon minutiae. It does in fact deal with minutiae, but so similarly does microscopic anatomy. 

With, the exception of the section on the form of value, therefore, this volume cannot stand accused on the score of difficulty. I assume, of course, a reader who is willing to learn something new and therefore to think for himself.

————————————— پایان زیرنویس *1

اگر مایلید از همینجا به مبحث اصلی برگردید٬ لطفاً به این لینک کلیک کنید: «الف – “ارزش استفاده” و “ارزش”: دو عامل لاینفک وجودی از کالا»!
اما برای ادامه بحث اصلی به انتهای آن صفحه مراجعه شود. و یا از طریق ستون فهرست ادامه بحث را انتخاب و دنبال کنید.