ضمیمه ۳ – ادامه مناظره پیرامون تجربه٬ واقعیت عینی و دنیای کوانتومی

اصغرزاده ۱:

من فکر می کنم طرح بسیاری از مطالب شما غیر ضروری بوده است . اما کماکان شما نتوانستید به روش علمی و نیز اسناد و مدارک به مقصود خود برسید . و فقط به نظرهای سلیقه ایی و شخصی بسنده کردید!ببینید شما حق دارید دستآوردهای علمی را قبول نکنید . اما شما حق ندارید نظرات یا نتایج سلیقه ایی و شخصی را منتسب به علم کنید . و نیز حق ندارید ادعا کنید که باید موقتا هم که شده پیرو آخرین دستآوردهای علمی بود . چرا که خود خلاف آن کرده اید .

متاسفانه کار شما حتی به تحریف سخن دانشمندان هم کشیده شده . بعنوان نمونه آوردید:

The doctrine that the world is made up of objects whose existence is independent of human consciousness turns out to be in conflict with quantum mechanics and with facts established by experiment

« تفکر اینکه جهان از اشیایی ساخته شده که وجودشان مستقل از آگاهی انسان است، خلاف مفاهیم مکانیک کوانتمی و دستاوردهای است که بطور تجربی در آزمایشات بدان دست یازیده شده .»

به خاطر حساسیت موضوع٬ من البته ترجمه دقیقتری از متن انگلیسی فوق٬ دارم.
برنارد د. میگوید: «این تز نظری که جهان از اشیائی که تجربه می شوند مستقل از آگاهی انسان است٬ به اینجا ختم می شود که با مکانیک کوانتوم و با فاکت های بنیاد یافته تجربی اش در تناقض قرار می گیرند. »

پاسخ: اولا آن ترجمه من نبوده بلکه از جای دیگری اقتباس کرده بودم . دوما اتفاقا آن ترجمه دقیقتر از ترجمه شما بوده که در واقع تحریف نمودید . بخصوص اینکه برای توضیح در ادامه آوردید:
« اولاً «برنارد د.» کاملاً درست می گوید که تجربه ما (و در واقع بسیار وسیعتر٬ علم تاکنونی ما از جهان پیرامون مان) از اشیاء٬ که مستقل از آگاهی ما می باشند٬ با تجربیات محدود و آزمایشگاهی علم کوانتوم در تناقض است!
خوب وقتی تناقضی در سطح نظری و تجربی ما است٬ چگونه می توان به آن پاسخ داد؟ »

با آن ترجمه و این توضیح شما ، یعنی ایشان معتقدند که اشیاء در واقعیت مستقل از آگاهی ما وجود دارند ولی با تجربیات محدود آزمایشگاهی در تناقض است!! خب ، حالا باید این تناقض را طوری حل کنیم که میان نتایج آزمایشگاهی و واقعیت اشیاء مستقل از آگاهی ما ، سازگاری و همخوانی وجود داشته باشد!

خب ، پس من هم می توانم ترجمۀ بمراتب روشنتری بیآورم . مانند:
این نظر و ایده که جهان از اشیاء (یا عناصری) ساخته شده که وجودشان مستقل از آگاهی انسان است، توسط مکانیک کوانتمی و فکتهایی که با آزمایشات بدست آمده ، معلوم و ثابت شده که مردود می باشد!
شما مفهوم ” تناقض ” را در ترجمه تان از کجا آورده اید؟! تناقض در این ترجمه شما ، یعنی هم اینکه اشیاء واقعا مستقل از آگاهی ما هستند درست است و هم آزمایشات درست بنظر می رسند . اما این وسط ” کمبودی ” وجود دارد که باید یافت شود تا به نتیجۀ متناقضی نرسیم .

اما با ترجمۀ من (و حتی ترجمۀ اول که اقتباس شده بود) ، اصلا بحث ” تناقض ” نیست . بلکه بحث این است که آن نظر یا ایدۀ عرفی عامیانه و عوامانه که برای علم کهن مسلم و بدیهی بوده ، اکنون اما با تئوری مکانیک کوانتوم و فکتهایی که با آزمایشات بدست آمده “مردود” و “منسوخ” گشته!

می بینیم که این دو ترجمه خلاف یکدیگرند . حال واقعا کدام ترجمه درست است؟

———–

اصغرزاده ۲:

اما در مورد

(conscious) observation actually create the physical reality observed. This idea is so hard to accept that some soften it by saying that observation appears to create the observed reality…But if quantum theory denies the straightforward physical reality of atoms, it would also seem to deny the straightforward physical reality of chairs, which are made of atoms.

نام کتاب: Quantum Enigma Physics Encounters Consciousness

نویسندگان: Bruce Rosenblum ، Fred Kuttnerه

«مشاهده یا نظارت آگاه واقعا واقعیتهای فیزیکی را خلق می کنند . پذیرش این نظر برای برخی ها چنان سخت بود که گفتند که به نظر می رسد ( ظاهرا ) که مشاهده یا نظارت آگاه واقعیت مشاهده شده را خلق می کند… اما اگر تئوری کوانتوم صریحا و مستقیما واقعیت فیزیکی اتم ها را انکار می کند ، یعنی صریحا و مستقیما واقعیت فیزیکی صندلی ها ، که از اتم ها ساخته شده اند را هم ، انکار می کند.»

بله ، متاسفانه ترجمه ” به نظر می رسد ” نیآمده . اما معنا و مقصود گوینده تغییری نکرده . ببینید ، من آن سهو و سهل انگاری و ضعف در ترجمه را می پذیرم ولی ترجمه فقط برگرداندن واژگان و عبارات نیست بلکه برگرداندن معنا و مقصود گوینده هم بسیار حائز اهمیت است . گوینده می خواهد بگوید که برخی همکارانشان (فیزیکدانان) گویی می ترسند یا شهامت ندارند یا مثل اینکه باور ندارند ، حتی شاید شک داشته باشند که صریح و محکم بگویند آگاهی یا مشاهدات ناظر آگاه واقعیتهای فیزیکی را خلق می کند و ترجیح میدهند که بگویند ” به نظر می رسد ” که چنین است!
بعد گوینده نکته ایی را می آورد که اگر تئوری کوانتوم رُک و راست (یا سر راست و مستقیم) واقعیت فیزیکی اتم ها را منکر می شود٬ این ” بنظر می آید ” که بطور رُک و راست واقعیت فیزیکی میزها٬ که از اتم ها ساخته شده اند را همچنین انکار می کند.

گوینده می خواهد چیزی مانند این بگوید که ، پس بیآیید این را هم بگوییم که ” بنظر می آید ” فیزیک کوانتوم واقعیت فیزیکی صندلی را انکار می کند . اما در اینجا همین ” بنظر آمدن ” گفتن هم برای آنها سخت شده! گویی واقعیت فیزیکی صندلی چنان مسلم و بدیهی است که باید از کنار آن بسادگی و بی اعتناء گذشت!
حال هر طور که باشد معنی ندارد که در ابتداء در نقد برخی همکارانش بگوید:

This idea is so hard to accept that some soften it

چون در اینصورت ، منتقد همکارانش ، خودش هم یکی از آنهاست که قبولش برایش سخت است!! پر واضح است که این نقض غرض و خلاف مقصود گوینده و منتقد است .
ادامه دارد…

اصغرزاده ۳:

قبل از ادامۀ بحثم لازم است یادآوری کنم که ادعای بنده مبنی بر اینکه مطلقا هیچ چیزی خارج از ذهن وجود ندارد ، بخشا بحثی علمی است و نه تماما . زیرا نفس این موضوع قرنها پیش از دستآوردهای علم مُدرن هم وجود داشته و اصلا چیز جدیدی نیست و احدی هم تاکنون نتوانسته وجود جهان خارج از ذهن را ثابت نماید. و وجود جهان خارج از ذهن در حد وهم و خیالی باقی مانده .

اما نکتۀ بعدی اینکه با علم و فیزیک مُدرن ، انقلابی در تعریف و شناخت انسان از ” ماده ” و ” جسم مادی ” بوجود آمده و حتی خود تعریف ” فیزیک ” استحاله یافت . توضیح اینکه علم و فیزیک مُدرن ، ” مادۀ ماتریالیستی ” یا ” مادۀ فیزیکی ” را خاکسپاری نمود! و صرفا اشتراک لفظی باقی مانده است .

در فیزیک مُدرن (نسبیت و کوانتوم) ، ” ماده ” چیزی جز ” انرژی ” نیست . و انرژی هم فیزیکی نیست! فیزیکی به معنای جسم مادی سخت یا برآمده از جسم مادی سخت . بنا بر این اصلا مولکول و اتم و ذرات بنیادی اساسا ” مادۀ ماتریالیستی ” یا ” مادۀ ” فیزیکی ” نیستند. شما حق دارید این را انکار نمایید ، اما حق ندارید به اسم علم چنین کاری کنید مگر اینکه بصراحت علم را متهم به خطا و آن را ثابت نمایید . از اینروست که فیزیکدان گفته اند:

But if quantum theory denies the straightforward physical reality of atoms, it would also seem to deny the straightforward physical reality of chairs, which are made of atoms

ترجمه: اما اگر تئوری کوانتوم رُک و راست (یا سر راست و مستقیم) واقعیت فیزیکی اتم ها را منکر می شود٬ این بنظر می آید که بطور رُک و راست واقعیت فیزیکی میزها٬ که از اتم ها ساخته شده اند را همچنین انکار می کند.

Quantum Enigma Physics Encounters Consciousness

Bruce Rosenblum ، Fred Kuttner

حال که علم بدست آورده که ماده و ذرات مادی چیزی جز انرژی (غیر فیزیکی) نیستند ، سوال این است که پس این جهان ماکروسکوپی منظورم جهانی که ما مشاهده و تجربه می کنیم ، از کجاست؟ مانند همین سیب در تصویر ذیل؟

چرا و چگونه این سیب وجود دارد؟ آیا این سیب قبل از پیدایش ما (کلا موجودات هوشمند) هم وجود داشته؟ یا اگر ما به هر علتی ناگهان منقرض شویم ، آیا وجود این سیب همچنان باقی خواهد ماند؟ صرفنظر از حیوانات ، اصلا چرا ما این سیب را اینگونه می بینیم؟

واقعیت این است که این سیب اینگونه است صرفا بدین خاطر که ما آن را اینگونه می بینیم . اگر قدرت بینایی و ذهن ما ، مانند یک میکروسکوپ کوانتومی می بود ، آنوقت دیگر چنین سیبی هم نبود! و در بهترین حالت ما توده ایی از اتمها و ذرات بنیادی را می دیدیم .

(البته در این میان فراموش نکنیم که رنگ و حجم و وزن و طعم و… این سیب تنها در ذهن وجود دارند . یعنی قبل از ما حیات هوشمند ، یا خارج از ذهن ، این سیب بزرگتر از گردو نمی توانسته باشد! زیرا اصولا ” اندازه ” مانند ” صوت ” پدیده ایی است که در ذهن بوجود می آید . لذا اینگونه نیست که قبل از ما ، یا از خارج از ذهن ، این سیب بزرگتر از گردو بوده ولی کسی نبوده (یا نیست) که آن را درک کند . بلکه اصلا ” اندازه ” وجود نداشته! چرا که ” بزرگتر ” و ” کوچکتر ” پدیده هایی صرفا ذهنی هستند .)

خب ، پس رسیدیم که ما اکنون 2 تصویر از سیب داریم که حاصل قدرت دید ماست :
1. تصویر ماکروسکوپی
2 . تصویر میکروسکوپی

اینک سوال پیش می آید که آن اصلا خارج از دید (ذهن) ما چگونه است؟! آن که نمی تواند خارج از ” دید ما ” هم ، یکی از این دو تا تصویر باشد . زیرا این دو تصویر حاصل دید ماست . روشنتر آنکه آن خارج از دید (ذهن) ما ، از این 3 حالت خارج نیست:
1. تصویر ماکروسکوپی از سیب آنگونه که ما بطور طبیعی مشاهده و تجربه می کنیم.
2. تصویر میکروسکوپی از سیب آنگونه که ما زیر میکروسکوپ کوانتومی مشاهده می کنیم . اتمها و ذرات!
3. هیچکدام!

اصغرزاده:

جناب Jamshid Fam ضمن عذرخواهی از دیر کرد خود ، شما می توانید به کامنتهای اخیر بنده ، بویژه کامنت اخیر پاسخ دهید . ممنون
———-

جمشید فام ۱:
قسمت اول)

آقا رضای گرامی:‌
اگر شما کلاً پاسخی نمی دادید٬ در جایگاه یک «عارف علم پسند»٬ بقول معروف بسیار «سنگین تر می بودید»! چرا؟ چون برخلاف شما٬ من مستقیماً می توانم مانند قبل از نوشته خودتان استفاده کنم تا نشان دهم شما چقدر از «علم و دستاوردهای آن» خارج و از «مراحل بحث میان ما پرت افتاده اید»:

۱- کدام خدای وجود و وجدان شما به شما دیکته کرده است که بگوئید:‌ «شما» (یعنی جمشید) «حق دارید دستاورد های علم را قبول نکنید»؟! آیا می توانید بگوئید کدام علم و «دستاورد ها» یش را داری اشاره می کنید؟
برای من البته مهم نیست که این «خدا»ی شماست یا شیطان وجودت که چنین «مکری» را به خرج می دهد و یا هردو؟! گرچه اگر چنین دوقطبی وجود داشته باشد٬ من می توانم شرط ببندم که از طرف «خداوند الله صفت» شما می تواند باشد. چرا که ایشان در قران «فرموده اند»: «مكروا و مكر الله و الله خیر الماكرین» که جدا از تفاسیر گوناگونش یعنی٬ «مکر خداوند از همه مکرها بالاتر است».
برای من اما٬ شخص «شما» مسئول این اظهاریه ها می باشید. مواردش بدنبال می آیند:

۲- اول از مناقشه «ترجمه» ایی شروع می کنم.

من نه گفته ام که آن ترجمه اولیه از نقل قول دوجمله ایی «برنارد د.»٬ توسط شما بوده است. و نه گفته ام که آن ترجمه «تحریف» شما یا هرکس دیگری است. و مهمتر از همه٬ نگفتم که آقای «برنارد د.»٬ درکی مطابق برداشت شما ندارد. اصولاً فرض من همان درکی بود که شما به این ترتیب «تصحیحش» کردید:
«این نظر و ایده که جهان از اشیاء (یا عناصری) ساخته شده که وجودشان مستقل از آگاهی انسان است، توسط مکانیک کوانتمی و فکتهایی که با آزمایشات بدست آمده ، معلوم و ثابت شده که مردود می باشد!»
منتها اگر یکبار دیگر این جمله «برنارد د.» را (جدا از درک واقعی پُشت آن) به اصل انگلیسی اش بیاوریم٬ ترجمه بنده نه تنها تحریف نیست٬ بلکه مطابق متن است: متن انگلیسی چنین است:

ه«

The doctrine that the world is made up of objects whose existence is independent of human consciousness turns out to be in conflict with quantum mechanics and with facts established by experiment

»ه

ترجمه چنین بود (و کماکان می باشد) که مرا متهم به تحریفش گردانده است:
ه«این تز نظری که جهان از اشیائی که تجربه می شوند مستقل از آگاهی انسان است٬ به اینجا ختم می شود که با مکانیک کوانتوم و با فاکت های بنیاد یافته تجربی اش در تناقض قرار می گیرند. » ه

حال اگر در پرتو «آگاهی برتر شما» شروع کنم؛ باید بگویم که از قرار «خدا یا شیطون بلای وجود شما» اجازه که چه عرض کنم٬ بلکه به شما دیکته کرده است که از طرف ایشان مفهوم «تناقض conflict» را به «معلوم و ثابت شده که مردود می باشد!» ترجمه بگردانید! بعد کاملاً حق به جانب و با چشم هایی که از فرط «تعجب»٬ از حدقه های «خیالی» اش بیرون آمده٬ از من سؤال کنید: «شما مفهوم ” تناقض ” را در ترجمه تان از کجا آورده اید؟!» به قول ما و فرنگی ها «واقعا Really»!!؟؟ شما واقعاً می خواهی که بروم معنی یا طیف معانی «conflict» را از دیکشنری های ریز و درشت موجود بیرون بکشم؟ و مثل «تعریف رسمی علم» که پیشتر برایت آورده ام٬ پیش رویت بگذارم؟! و سپس مطابق آنها من برایت «روشن»‌ کنم که «conflict» در هیچ حالت و معنای تاکنونی اش٬ به معنی «معلوم و ثابت شده که مردود می باشد!» نمی باشد. «conflict» همیشه دو سر واقعی دارد. و معانی یا معادل های فارسی اش چون: «تضاد»٬ «ستیز»٬ «نبرد»٬ «کش مکش» و امثالهم است. حتی در «تضاد دیالکتیکی» که وجوه مختلف «متناقض» یا «مغایر»٬ یک پدیده را شکل می دهند٬ باز در «کش مکش» با یکدیگر هستند و نه یکی در همان لحظه٬ دیگری را «مردود» و یا محو و نابود می گرداند. البته همانموقع می تواند (و معمولاً چنین است که) یک طرف بر دیگری غلبه داشته باشد و یا بعداً طی پروسه ای چنین شود و سپس طرف دیگر را حتی کاملاً نابود کند و به پدیده دیگر تبدیل شود… اما هر کس که در انگلیسی کلمه «conflict» را بکار می برد٬ بخودی خود و سر راست و در همان موقع نمی خواهد بگوید که «معلوم و ثابت شده که مردود می باشد!» گرچه می تواند اذهان را برای این معنی آماده کند. برای همین هم من چنین «فرضی» را نیز کرده ام. و بالاتر از آن به همین معنای پُشت آن بیان٬ آنرا نقد کرده ام (آیا شما احتیاج داری که از متن خودم در این مورد نقل قول بیاورم؟!).
ادامه دارد…. ه

 جمشید فام ۲:

قسمت دوم)

۳- همانطور که در مباحث با شما و نیز پیشتر از آن در چند جای کتابم٬ مستقیماً و مستقلاً به درک از «ماده» و «وجود مادی» پرداخته ام* ٬ باید دوباره یادآور شوم که «ماده» از نظر من و یا دقیقتر بگویم از نظری که من قبولش دارم٬ هر «واقعیت عینی Objective Reality» و مستقل از افکار٬ نظرات٬ ایده های ما انسانها و تا هر حدی از وجود اشباح حسی-نظری حیوانات٬ می باشد (در اینجا لازم به ذکر است که سیستم مغزی ما جدا از «ایده ها و نظرات» مذکور٬ نیز خود «واقعیتی عینی» است)! به این معنا٬ «ماده» به معنای وسیع خود اولاً صرفاً «اشیاء جسم دار» یا حتی «جرم» دار نیستند. درثانی٬ از نظر علمی مگر «انرژی» چیست؟ آیا شما که به «دستاوردهای علمی» پایبند هستید٬ قبول ندارید که «جرم» و «انرژی» مطابق رابطه ای که فعلاً در «E=MC2» فرمولبندی شده است٬ قابل تبدیل به یکدیگر می باشند؟ اگر قبول ندارید که خوب حداقل زیاد «پُز» علمی بخود نگیرید. اگر قبول دارید٬ که یکی از «دستاورد» هایش این است که بشر سالها است که «بمب اتمی» درست کرده است.

——

ه زیرنویس * – کتاب مورد اشاره ام را در این سایت ببینید:

http://www.globalcapitalcrisis.com/

ادامه متن: ه
اگر شما و هر دانشمند «کوانتومی» بگوئید که «اتم و متعلقاتش» ساخته ذهن «مشاهده گر آگاه» است٬ در این حالت بمب اتمی هم توسط همان «ذهن» ساخته و پرداخته و اصولاً «صورت ذهنی» بیش نمی باشد! پس اینهمه «ترس» برای چیست؟! مگر ما انفجار دو بمب در «هیروشیما» و «ناکازاکی» را در انتهای جنگ جهانی دوم نداشته ایم؟ یعنی آنها و قاعدتاً همه تاریخ تحول و تکامل در طبیعت که منجر به پیدایش حیات و جانوران گوناگون گشته (از جمله منِ طبیعت و ماده گرا و شمای «انسان-محور» طلب)٬ همه «صورت ذهنی» می باشند؟!
البته واقف هستم که شما تحت عنوان «آگاهی برتر» تلاش می کنید همه «وقایع اتفاقیه» را در تماشای «وجود لعبت خدا» محو گردانده و اثر روزانه و بلکه هرلحظه وجودشان را به اشباح خیالی تحویل دهید. اما «حضرت عباسی» این «دستاورد علمی» است که شما ترویج می کنید؟!

حال شما لابد می گوئید این تعریف من از «ماده» و جهان مادی٬ علمی نیست بلکه «سلیقه» شخصی من می باشد. باشه … من این «نظر مادی» ام را فعلاً غلاف می کنم و از خودت نقل می آورم که می گویی: «حال که علم بدست آورده که ماده و ذرات مادی چیزی جز انرژی (غیر فیزیکی) نیستند».
خوب که چی؟ بنیاد «اجسام» صرفاً انرژی است؟! اوکی٬ حالا این «انرژی» کجاش ساخته و پرداخته شده از «مشاهده گر آگاه» است؟ کجای آن «صورت ذهنی» است؟

شما وقتی می گویی «علم بدست آورده»٬ معنی اش این است که یک سلسله از «واقعیت مستقل از نظرات و ایده های» ماقبل آن «علم جدید» (که شما ظاهراً قبولش دارید)٬ وجود داشته و دارند که «علم به آن رسیده است». نفس این جمله ای که می گویی٬ با بنیاد نظری مبتنی بر «واقعیت = صورت ذهنی» سازگار نمی باشند.
من به واقع٬ تمام این موارد٬ ازجمله محتوای نظراتی که در پیرامون مثال «سیب» آورده ای را چندین بار و کلاً به نسبت مفصل پرداخته و نقد کرده ام (برای آن لطفاً در همین سلسله مباحث پُست خود که در ضمیمه های ۱ و ۲ در همان سایت کتابم نیز جمع آوری شده اند٬ مراجعه نمایید). اگر اینجا هم بطور مشخص و مختصرتر آورده ام٬ نه صرفاً برای «اقناء» شخص شما (که اگر اقناء شوید هم چه بهتر)٬ بلکه بیشتر برای احتمال وجود کسانی است که مطالب مورد مناظره ما را تا قبل از آن دنبال نکرده و حالا یک جواب مشخص از طرف من را به این موارد مطرح شده شما٬ انتظار دارند.

والا٬ اگر شما دنبال جواب برای معمای «وجود یا عدم وجود عینی» سیب هستی٬ لطفاً به جای اینهمه فلسفه بافی٬ یک گاز به آن سیب بزن تا واقعیتش را خود برای من و شما «اثبات کند»!

سلامت باشید!
جمشید فام
۶ می ۲۰۱۷

————-

اصغرزاده ۱:

فعلا که شما توانستید ثابت کنید که اصلا چیزی بنام علم را قبول ندارید!!
و تعجبی هم نمی کنم که در بحث تان حتی یک سند و مدرکی هم وجود ندارد و کارخانۀ معدۀ مبارک در تولید تعریفهای من درآوردی کم نمی آورد!! اما ایکاش فروتنانه سکوت می کردید (که البته می دانم درخواست غیر معقولی از یک علم ستیز است) و با کوشش برای ماستمالی ترجمۀ درپیتی و تحریف آشکار خود را بیش از پیش ضایع نمی کردید!! البته ظاهرا شما هنر دیگری ندارید!! اما ایراد بنده صرفا ترجمۀ ” تناقض ” نبوده بلکه تحریف معنا و مقصود کل جمله بدین شکل بوده:

« اولا «برنارد د.» کاملاً درست می گوید که تجربه ما (و در واقع بسیار وسیعتر٬ علم تاکنونی ما از جهان پیرامون مان) از اشیاء٬ که مستقل از آگاهی ما می باشند٬ با تجربیات محدود و آزمایشگاهی علم کوانتوم در تناقض است!
گویی ایشان تصریح کرده که بنا بر علم تاکنونی اشیاء واقعا مستقل از آگاهی می باشند ولی با تجربیات محدود و آزمایشگاهی علم کوانتوم در تناقض است! حال باید این تناقض را طوری حل کرد!

در حالیکه ایشان می گوید باور به اینکه اشیاء مستقل از آگاهی می باشند خلاف فیزیک کوانتوم و فکتهایی است که با آزمایشات معلوم و ثابت شده . و صد البته معنای ” معلوم و ثابت شده که مردود می باشد ” ، مراد و مقصود صحیح جمله می باشد . اما نه اینکه این عبارت ترجمۀ «conflict» باشد! البته با مغلطه کاری شما آشنا هستم که ظاهرا حرفۀ مورد علاقه تان است!
توصیه می کنم یک دوره کلاس هم زبان انگلیسی و هم زبان فارسی را بگذرانید که لااقل نیازی نداشته باشید با ترجمه گوگلی چنین خود را بیش از پیش ضایع کنید!


اصغرزاده ۲:

همانطور که خود اعتراف کردید تعریف شما از ” ماده ” ربطی به بحث علمی ما ندارد . اصولا شما با علم میانۀ خوبی ندارید!! و ترجیح می دهید مقولات را با خیالبافی خودتان تعریف کنید!! از سند و مدرک علمی هم که در بحثهای شما خبری نیست!! خود می دوزید و خود می بافید و بعد تحت عنوان علم به مردم قالب می کنید!!
فقط توضیح دهم که بنده صد البته که معتقد به ” واقعیت عینی ” هستم! اما تمام بحث فعلی بنده این است که نشان دهم بنا بر علم مُدرن ، ” مادۀ فیزیکی ” یا ” مادۀ ماتریالیستی ” واقعیت عینی نیست! مگه بحث بنده با شما در مورد نفس ” واقعیت عینی ” بطور کلی بوده؟! تمام بحث فعلی بنده این بوده که ” مادۀ فیزیکی ” واقعیت عینی ، به معنای واقعیتی مستقل و خارج از ذهن ، ندارد! اینک خود مستقیم یا غیر مستقیم به این حقیقت اعتراف کردید!
در رابطه با فرمول معروف آنشتین ، خودش می گوید جرم و انرژی را اساسا یکی است:

Einstein was unequivocally against the traditional idea of conservation of mass. He had concluded that mass and energy were essentially one and the same; ‘inert[ial] mass is simply latent energy.'[ref…]. He made his position known publicly time and again[ref…]…”, Eugene Hecht, “Einstein on mass and energy.” Am. J. Phys., Vol. 77, No. 9, September 2009, online.

https://en.wikipedia.org/…/Mass%E2%80%93energy_equivalence

حال که با دلخوری از علم (!) پذیرفتید اساس و چیستی ماده انرژی (غیر فیزیکی) است آوردید:

اوکی٬ حالا این «انرژی» کجاش ساخته و پرداخته شده از «مشاهده گر آگاه» است؟ کجای آن «صورت ذهنی» است؟
توضیح این فعلا بماند! چون فعلا در این مرحله قصد این است که بر اساس آخرین دستآوردهای علمی به شما نشان دهم که مادۀ فیزیکی و اجسام مادی که تشکیل دهندۀ این جهان هستند ، ” صورت ذهنی ” می باشند . به عبارت دیگر در حوزۀ علم نشان دهم که کل این جهان مادی وجود خارجی ندارد بلکه ساخته شده در ذهن است .
و البته تا همینجا که ناچار شدید بپذیرید بنا بر علم ، اساس و چیستی ماده و اجسام مادی انرژی است ، کار در این مرحله تمام شده است! و شما راهی ندارید که صریحا اعلام کنید که این جهان مادی وجود خارجی ندارد و ساخته شده در ذهن ماست . مگر اینکه بچه بازی و علم ستیزی را دوباره شروع کنید!

اشاره به نترسیدن از بمب اتم و گاز گرفتن سیب ، جدا باعث خندۀ بنده شد که چقدر کودکانه به مسئله نگاه می کنید! اما در صورت لزوما حتما به مثال سیب برمی گردم و حتما همینجا از شما توضیح خواهم خواست . اما فعلا منتظر اعلام رسمی شما هستم .

———————

جمشید فام:

آقای اصغرزاده٬
۱- همانطور که دو سه بار طی مناظره گفتم: «شاْن نزول مباحث میان ما» برای من دو مورد بود:

اول حکم شما مبنی بر:
«مطلقا مطلقا هیچ چیزی نیست که ساخته انسان نباشد ! هیچ واقعیتی نیست که ساخته انسان نباشد! هر آنچه بیآندیشید و هر آنچه که بگویید مخلوق و محصول انسان است .»
(عین اظهاریه شما. منبع: اوائل همین سلسله مناظرات. که در «ضمیمه ۱» از گردآوری مباحث ما در کتابم و در قسمت «۱-شروع مناظره با رضا اصغر زاده — بخش اول » نیز آمده.)

بنا به این اظهاریه٬ شما نه تنها مانند کشیش برکلی منکر «واقعیت عینی» هستید. بلکه تمام فلسفه عرفانی و جهانبینی شما روی این اصل قرار داشته و از قرار هنوز قرار دارد.
مگر باور کنم که شما نظرتان را طبق این گفته (در همین آخرین جوابیه تان در فوق) واقعاً عوض کرده اید:

{    اصغرزاده: …«فقط توضیح دهم که بنده صد البته که معتقد به ” واقعیت عینی ” هستم!»}

این نظر و اندیشه شما اما٬ بخودی خود باعث وارد شدن من در این مناظرات طولانی نشده است. بلکه بخصوص:

دوم: این حکم مورد قبول شما٬ در بستر عروج علم «کوانتوم مکانیک» طی ۷۰-۸۰ سال اخیر بوده است. و اینکه شما مدعی متکی بودن «نظراتتان» به «آخرین دستاورد های علمی» بوده اید.
هر کس که این مباحث را دنبال کند متوجه جهت گیری من در مقابله با نظر شما که تلاش می کند خود را در این بستر قرار دهد٬ خواهد شد.
برای من٬ مباحث بخودی خود قرار نیست خالصاً «آکادمیک» باشند. بلکه تلاش من روشن کردن رابطه حوزه های مختلف در تحول مادی (از جمله انواع انرژی و امواج بنیادی. و نه فقط جرم و نه صرفاً «جسم سخت فیزیک») و اگر دوست داری «واقعیت» خارج از ایده های نظری از یک طرف٬ و مابه ازاء علمی آن در حیطه های کم و بیش پیشرفته اش از طرف دیگر٬ بوده و می باشد.

۲- برخلاف شما٬ من نظرم در مورد دنیای «مادی» را طی مباحثات با شما نه عوض کرده ام و نه مورد شک قرار داده ام. برای این هم شما و خوانندگان احتمالی بعد از این را٬ به نوشته های بسیار قدیمی ترم که قبل از این مناظرات مکتوب هم شده اند٬ ارجاع داده ام.

ه (به مباحث «وجود مادی»٬ «تعریف عام از ماده» و غیره در کتابم مراجعه شود. مجدداً٬ این هم لینکش جهت سهولت برای دسترسی چنانچه بخواهید ببینید:

http://www.globalcapitalcrisis.com/

) ه

۳- من «تحریفی» نکرده ام. اگر با استناد به آن جملات «برنارد د.» در متن انگلیسی گفتم:
« اولا «برنارد د.» کاملاً درست می گوید که تجربه ما (و در واقع بسیار وسیعتر٬ علم تاکنونی ما از جهان پیرامون مان) از اشیاء٬ که مستقل از آگاهی ما می باشند٬ با تجربیات محدود و آزمایشگاهی علم کوانتوم در تناقض است!»٬ به این خاطر نبود که بگویم او به نظرش مثلاً شک دارد و یا نمی خواهد «واقعیت عینی» را (بطور معکوس) محصول «علم» و یا «مشاهده آگاهانه موجود هوشمند» بداند. در واقع همانطور که بطور ضمنی هم گفتم من فرض کردم که ایشان چنین «افاضاتی» می فرمایند. منتها آنچه گفتم مبتنی بر همان «نقل قول» انگلیسی بود و نه لزوماً «نظر واقعی» وی پُشت آن.
بنا براین اگر کسی باید متهم به «تحریف» شود٬ این شما هستید و نه من. با این حال و به همین خاطر حتی من با توضیح دقیق در جوابیه قبلی ام٬ شما را متهم به «تحریف» نکردم.
ظرایف را متوجه نشدی؟ شاید بهتر باشد دقیق تر بخوانی جوان!

۴- در مورد اینکه «نظرات کودکانه» من «باعث خنده» شما شده است یک چیز بگم:

در زندگی٬ گاهی آدم بزرگ هایی که دچار افکار مالیخولیایی می شوند٬ از یادآوری کنجکاومابانه کودکان نسبت به پرت بودن آنها از «واقعیات اطراف» خود٬ بسیار به خنده می افتند!

در هر حال٬ برایتان آرزوی سلامتی همه جانبه دارم٬ مرد بزرگ!

************************