زیرنویس ۲: پیرامون سرتیتر فوق در کتاب کاپیتال

————— زیرنویس مربوط  به سرتیتر: سرشت دوگانه کار متجسم در کالاها.

“The Two-fold (dual) Character of the Labour Embodied in Commodities”

(جلد ۱- سرتیتر در صفحه ۳۰ – متن PDF ترجمه انگلیسی – با نظارت ف. انگلس)

*2- در دو ترجمه فارسی از کتاب «کاپیتال» در سرتیتر فوق و متن مربوطه اش٬ برای مقوله «کاراکتر Character»٬ یکی آنرا به «صفت» و دیگری به «ماهیت» ترجمه کرده اند. اما من٬ یا به «هویت» و یا «سرشت» تحویل میدهم . چرا که نه این کلمه و نه منظوری که مارکس در این سرتیتر می خواهد برساند با «کیفیت» و «ماهیت» سازگاری کامل ندارد. مقوله «کیفیت» برای آن در اینجا بسیار کلی و در نتیجه نارسا است. همچنین منظورم از ناسازگاری نسبی مقوله «ماهیت» برای آنرا پائینتر روشن خواهم کرد. چرا که به نظر من مقوله «ماهیت» در فارسی با مقولاتی چون «صفت»٬ «طبیعت»٬ «هویت»٬ «سرشت»٬ «اسانس» و حتی «جوهر» تعریف مجزائی می تواند و باید داشته باشد. البته این تاکید بر تفکیک تعاریف از این مقولات در محاورات معمول٬ از نظر من همه جا لزومی ندارد. اینجا اما٬ به واسطه حساسیت و ظرافت تحلیلی و درک عمیق از این مبحث کالائی٬ اهمیت بسیار می یابد.  

در هر حال٬ در پرتو درکی عمومی و با توجه به اینکه مقولاتی اینچنینی٬ دنیایی تاریخی و باطبع تحولی از دانش جهانشمول بشری و نیز ادبیات بسیار سنگینی از ملل گوناگون در قالب زبانهای خود٬ در گذشته و حال را با خود حمل میکنند٬ در واقع بسیار فراتر از مفاهیم اولیه آنها بعنوان کلمه ای خاص٬ می روند. و حتی معانی متنافر و گاه متضاد هم بخود میگیرند.
با این مقدمه٬ میخواهم بگویم که ما بهتر است بیشتر از اینکه ببینیم آن کلمه یا «مقوله» مشخص٬ چه ریشة ابتدایی از معنی خود را دارد٬ باید تلاش کنیم بفهمیم که در آن متن چه معنا یا حتی چه طیف از معانی را قرار است توسط نویسنده به ما ارائه دهد. بخصوص که از یکی دو بار ترجمه هم رد شده باشد. البته واقف هستم که ممکن است «نویسنده» فرضی ما (جدا از مورد مارکس در اینجا)٬ کلمات و مقولات را نابجا٬ غلط یا «نا استادانه» بکار  ببرد. در این موارد٬ پیشنهاد من این است که اول سعی شود بفهمیم منظور یا مفهوم واقعی موضوعی را که در این قالب مقولاتی طرح می کند٬ چه می باشد. بعد میشود نسبت به بکار بردن نابجا و «نچسب» کلمات یا مقولات مربوطه٬ وی و خوانندگان را مطلع گرداند. این هم یک توصیة «اخلاقی» و هم البته بنظرم عادلانه و مؤثر می باشد!
حال اگر بازگردیم به معنی «کرَکتِر Character» در این سرتیتر٬ مارکس میخواهد بنیاد مادی و ریشة پیدایش چیزی که «کالا» نام دارد٬ را روشن کند. به عبارت دیگر در بطن رگه یا سلسله ای از ضرورتها و ارتباطات اقتصادی-اجتماعی انسانها٬ میخواهد از سطح ملموس و عیان آن که وجود مشخص کالاها میباشد٬ به عمق رفته تا به کشف ریشه و بنیاد اجتماعی آن که کار تولیدی می باشد٬ نائل گردد. و این در هر مقطع٬ نه تنها باطبع در سطح معینی از قابلیت تولیدی می باشد بلکه همچنین متناسب است با نحوه های مختلف از ابراز وجودشان.
به این ترتیب که از دو جنبة ملموس و مشخص کالا در سطح جامعه که «ارزش مصرفی» و «ارزش مبادله ای» (نه هنوز «ارزش»آنان میباشند٬ به این سمت می رود که ببیند و نشان دهد که اساساً این دو جنبه یا دو وجه مادی و مشخص کالایی از کجا سرچشمه میگیرند. این روند نزدیک شدن به بنیاد٬ منشاً و در نهایت روشن کردن ماهیت پدیده ها٬ به واقع حرکت از سطح و حالت ملموس و پدیده ای بسمت عمق موضوع مورد مطالعه می باشد. و اگر دقت شود معلوم می گردد که به نوعی جهت عکس پروسه واقعی که منجر به فرم یابی آن پدیده به این سطح از قوام خود گردید٬ می باشد.

به این ترتیب که اولاً٬ «ارزش استفاده ای» کالا ها را به مثابه میراثی از فرم های متنوع و مشخص کار تولیدی بشر که کیفیات و هدف تولیدی معینی دارند 
(مانند کار نجاری٬ بنائی٬ کفش وکلاه دوزی)٬ معرفی میکند. و در ثانی٬ «ارزش مبادله» را از فرم مادی ملموس وجودش *A که در جریان مبادله حاصل میشود٬ خالی میکند. سپس به وجود مادی یا عینی «ارزش» می رسد. که در این سطح تجریدی٬ دیگر فرم مشخص و ملموس یا محسوسی ندارد!
*A – این مورد که «ارزش مبادله» فرم مادی مشخصی از «ارزش» است را در مباحث بعدی به دقت روشن خواهیم کرد.

به این ترتیب دریافت می شود که جنبه دیگری از کالا که عامل بنیادی برای مبادلات است٬ همچون «ارزش استفاده» ایش٬ از پروسه کار سرچشمه می گیرد. منتها در این مورد٬ نفس هر کاری که به تولید کالاهایی منتهی می شود٬ عامل و ریشه پیدایش «ارزش» می باشد. به عبارت دیگر٬ کار تولیدی بشر در هرجا و در هر زمان یا دوره تاریخی٬ جنسی یا سرویس های خدماتی٬ مالی٬ روحی-روانی٬ سرگرمی ها و غیره٬ را برای مبادله (و یا برای فروش) تولید کند٬ خودبخود «کار عام تجریدی» را مجزا از «کار مشخص» همان تولیدات برای ایفای نقشی ویژه جهت صحنه گردانی امر مبادلات قرار می دهد. اینچنین است که این مؤلفه از وجود تجریدی به همراه جنبه مشخص و ملموس از روند تولید کالایی٬ در محصولات خود یعنی کالا ها مادیت می یابند.
البته این «کَرکتِر Character» که من آنرا به هویت یا سرشت اجتماعی در زبان فارسی ترجمه میکنم٬ نقشی ماهوی در دنیای کالایی نیز دارد. اما در این متن٬ به تعبیری که من برداشت میکنم٬ مارکس اشاره اش به آنچیزی است که از وجوه دوگانه «کار تولیدی» مربوطه اش به ارث میبرند. و نه اینکه اینجا مستقیما بخواهد مکانیسم حرکت درونی پروسه تولید کالایی را تشریح کند. این «مکانیسم بنیادی و درونی» اما٬ همان «ماهیت» است که پیشتر در همین متن٬ قول دادم مشخصش کنم. با چنین شرح و تفسیری این بخش قرار است یک حلقه بنیادی از آن مکانیسم٬ یعنی یک حلقه از ماهیت رابطه تولید کالایی٬ را روشن کند. و نه اینکه آن جور که ترجمه شده است٬ خود «ماهیت» باشد.
برای بررسی مشخص تر از سرتیتر فوق به بخشی از متن مربوط به آن سرتیتر از کتاب «کاپیتال» توجه کنید:

«از یک طرف هر کاری (all labour)٬ به لحاظ فیزیولوژیکی٬ صَرفِ نیروی کار انسانی می باشد٬ و  در این نقش هویتی اش (از این کیفیت اش) از کار مجرد همسان انسانی٬ ارزش کالاها را خلق کرده و فرم می دهد *A . از طرف دیگر٬ هر کاری (در عین حال)٬ صَرف نیروی کار انسان در فرم ویژه و با هدف معینی است. و در این حالت٬ هویتی ست (کیفیتی است) از کار بهم بافته مفید٬ که ارزش مصرف را بوجود می آورد. »
(جلد ۱- صفحه 33 – متن PDF ترجمه انگلیسی – با نظارت ف. انگلس – انتشارات پروگرس-مسکو)

“On the one hand all labour is, speaking physiologically, an expenditure of human labour power, and in its character of identical abstract human labour, it creates and forms the value of commodities. On the other hand, all labour is the expenditure of human labour power in a special form and with a definite aim, and in this, its character of concrete useful labour, it produces use values.”


در مطابقت دو ترجمه انگلیسی به این ترتیب٬ یک مورد قابل ذکر است:
پرانتزهای سبز رنگ مربوط به فرق ترجمه ای در متن انگلیسی- پنگون نسبت به متن انگلیسی-اولیه مذکور که با رنگ آبی است٬ میباشند!
یعنی «در این کیفیت از… in this quality of» به جای «هویت ش یا سرشت ش…  its character of». در هر حال با استفاده از هر کدام از این کلمات و مفهومشان٬ در خود متن خصوصیت اجتماعی اش فرض می باشد.
البته در هر دو ترجمه انگلیسی٬ سرتیتر «کاراکتر دوگانه کار متجسم در کالاها» یکسان است. یعنی هردو مقوله  «کاراکتر Character» را به کار برده اند.
به نظر میرسد مترجم انگلیسی پنگون٬ در پاراگراف توضیحی که در فوق آورده ام٬ خواسته است متن ترجمه اش را به اصطلاح «روان تر» و «قابل فهم» تر کند که «کرکتر character» را برخلاف سرتیتر به «کیفیت quality» تحویل داده است. و من البته در این مواردی که مقولات مهم با مضامین حساسی را درخود دارند٬ به ترجمه اولیه انگلیسی که با نظارت «ف. انگلس» بوده است٬ اتکاء می کنم.

*A – همچنین لازم به ذکر است که این تعریف از ارزش اینجا هنوز کامل نیست. یعنی مارکس در این سطح دارد روی نقش بنیادی «کار مجرد» از هر کاری٬ بعنوان خالق و «جوهر substance» ارزش٬ صحبت می کند. در حالی که بعداً دقیقتر آنرا با محدویت و مشروطیت جامع آن روشن خواهد کرد که به آن خواهیم رسید.
همچنین دقت شود وقتی در نقل قول فوق٬ مارکس می گوید «هر کاری all labour»٬ یعنی فرقی نمی کند کار در پروسه تولید سرمایه داری باشد یا هزاران سال پیش از آن٬ در مناسبات اولیه کار تولیدی کالایی! اهمیت گوشزد کردن این را شما میتوانید از زیرنویس *1-  در سرتیتر «الف – “ارزش استفاده” و “ارزش”: دو عامل لاینفک وجودی از کالا» یعنی مبحث پیش از این بخش٬ بیابید.

————————————  پایانِ زیر نویس *2

اگر مایلید از همینجا به مبحث اصلی برگردید٬ لطفاً به این لینک کلیک کنید: «ب – سرشت دوگانه کار مادیت یافته در کالاها»!